debby hudson jcc8sxK2Adw unsplash 1 970x400 - دلم می‌خواست

دلم می‌خواست

دلم می‌خواست
می‌شد از همه قد بلند‌تر بودم
بالای سر همه راه می‌رفتم و
افکارشان را می‌خواندم.

دلم می‌خواست می‌شد آدم‌ها را می‌خواندم.
مثل نوشته بر روی کاغذ
آنها را آب می‌کشیدم.
در ذهنم آویزانشان می‌کردم.
چون وقتی آدم‌ها در ذهنت خیس می‌خورند.
تازه مزه می‌گیرند.
تا بشود کمی بیشتر با آنها بود،
از نگاه آنها نه از زاویه خودم.

دلم می‌خواست
ماهی می‌بودم
و در پیرامونم به آزادگی شنا می‌کردم
البته به شرطی که دریاچه من،
ذهن دیگران بود.

دلم می‌خواست باران بودم ‌
و به جای اشک‌هایی که گاه‌به‌گاه بر گونه‌هایت سرازیر می‌شوند.
من می‌چکیدم.
من فرود می آمدم.
تا شاید با هر قطره می‌توانستم باری از سنگینی نگاهت کم کنم.

2 دیدگاه روشن دلم می‌خواست

  • در این هوای بارانی، طعمی از شعر خیال ذهن آدمی را بسیار به جست و خیز می اندازد…

    دلم می خواست در این هوای بارانی
    در سکوت
    فقط راه بروم و بروم و بروم …

    • باران چه رمانتیسم بکری در خود دارد. هنوز در شگفتی‌اش «چراها» در ذهن می‌پرورانم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

دسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

  1. بالاخره فهمیدم این «فوف»از کجا اومده.دیگه برم با ذهن اروم بخوابم مرسی😂🧘🏻‍♀️

  2. امیدوارم با انتخابی‌شدن چنین دروسی «دانش خانواده، دفاع‌مقدس، اندیشه 1و2 و ...» نفس راحتی از دست این اساتید بکشیم.

  3. زاویه دید باحالی به ازدواج بود.خوشم‌اومد.دست‌خوش