dagger in heart 970x400 - اگر ننویسی به خودت خیانت کرده‌ای

اگر ننویسی به خودت خیانت کرده‌ای

همین کاغذ سیاه کردن‌ نجاتم داد. نمی‌توانی بایستی و راه را بیابی. باید راه بیافتی و راه را بازکنی. نوشتن هر جمله، حتی ضعیف‌ترین و بی‌سروته‌ترین جمله‌ها، حرکتی رو به جلوست. جمله به جمله جلو افتادن را باور کنیم. (شاهین کلانتری)

من تجربه‌گرا نبودم

کودکی من در حسرت بسیاری از تجربه‌ها گذشت چون والدین من باور داشتند: «هر آگاهی‌ای نیازمند تجربه پیشین نیست.» این دو بزرگوار خود را موظف می‌دانستند که بسیاری از تجربه‌ها را به صورت شفاهی به بنده منتقل کنند. به گفته این عزیزان باور داشته و به همین خاطر بسیاری از تجربه‌ها را از طریق رمان‌ها و فیلم‌های گوناگون دنبال کردم. این نگاه در من نهادینه شده بود که تجربه در حالت انتزاعی دلنشین‌تر و کم‌دردتر است پس چه نیازی است که با دنیای فیزیکی به ستیز برخیزم.

پدر و مادر من، که سال‌ها بعد متوجه کج‌فهمی من از این امر شده بودند. تلاش کردند که من را از اتاقم بیرون بکشند. اما من چنان به درون خود فرو رفته و از جهان دیگر غافل بودم که مرغم به جز مخالفت پای دیگری نداشت. غرقه در دنیای خود، یک‌دنده، غرق شدن بیشتر را سر پیشه خود قرار داده بودم.

این گذشت و کورونا بر سر من خراب شد. تنها ارتباط من با دنیای فیزیکی، مدرسه و کتابخانه بود که آن را هم از دست دادم. تنها بودم و تنهایی را دوست داشتم. اما این دوره ۳ ساله من را همچون طوفانی به درون کشید. من که از پیش توسط خود بلعیده شده بودم، حال طعمه روزگار شده بودم. چرخه است دیگر، کاری نمی‌شود کرد، مدام تکرار می‌شود.

استرس‌زدگی

«انتخاب‌های غلط منجر به نتایج غلط می‌شوند.» جمله خوبی است اما نیاز به تکمیل با جمله‌ای دیگر دارد: «انتخاب چرخه می‌سازد و ممکن است تکرار شود. پس باید هشیار باشیم تا وسیله تکرار آن را فراهم نکنیم.» اما باعث و بانی انتخاب‌های غلطم را بارها و بارها به اشتباه تغذیه کردم. یکی از چندیدن اشتباه من عدم آگاهی از تاثیرات «استرس» بر سایر جنبه‌های زندگی بود. استرس در اولین لایه آرامش خواب را از شما می‌گیرد. خواب خوب را که از دست دهید در طول روز خواب‌آلود خواهید بود. خواب‌آلودگی از بهره‌وری و کارآمدی شما می‌کاهد. کاهش در تمرکز و توجه عامل بعدی است که شما را از برنامه‌هایتان عقب می‌اندازد. عقب‌افتادگی چرخه استرس را تکرار می‌کند و … .

باور غلط بهتر از بی‌باوری است

وقتی اشتباه‌های خود را دیدم و متوجه عواقب آن‌ها شدم، جرئت این را داشتم که پیش‌فرض‌هایم را بازنویسی کنم. انعطاف‌پذیری من در شرایط گوناگون با صبر همراه شد تا در مسیرم باقی بمانم. به خودم می‌گفتم: «سعید الان جز اینجا، در این نقطه از مکان و زمان جای دیگری برای بودن تو نیست اما اگر بتوانی این نقطه بحرانی را پشت سر بگذاری، امیدی برای فراهم شدن امکانِ بود تو به سبکی دیگر خواهد بود.» و من به این جمله شخصی ایمان داشتم. من باور دارم: «تنها چیزی که موجب استقامت و استواری آدمی می‌شود، باور است.» باور است که باتری‌تان را حتی اگر خراب است همچنان تغذیه می‌کند. باور است که علامت سوال‌ها و جاهای خالی زندگی را یکی یکی برایمان پرمی‌کند. باور حتی از نوع غلط بهتر از بی‌باوری است.

با قرار گرفتن در حواشی زندگی، کم کم همین باور که تعلیق یافته و ضبط شده بود، به معضل‌های قبلی‌ام اضافه شد. دیگر فقط بودن مسئله نبود. باید برای بودنم جوابی پیدا می‌کردم. باید نگاه‌های تازه را مورد آزمایش قرار می‌دادم و برای خودم مامنی فراهم می‌کردم تا در گرمای سوزان ناباوری سست نشده و از بین نروم.

لیست هفت‌گانه

و اما من ماندم. ماندم و تجربه به بخشی اساسی از زندگی‌ام بدل شد. این نگاه تازه به تجربه را مدیون «مدرسه نویسندگی و شاهین» هستم. این بازگشت‌پذیری دوباره را بی‌اغراق به «شاهین» بدهکارم. او من را یاد دیگر ستاره‌دارها می‌اندازد. من ۴ معلم ستاره‌دار و ۳ استاد ماندگار در محفظه ذهن خود تا به حال جای داده‌ام.

بین تمام آموزگاران زندگی‌ام چهارتا را معلم واقعی می‌دانستم.
– خانم احمدی – معلم کلاس سوم
– آقای شریفی کلاس هشتم – معلم فارسی
– آقای علیدوست – معلم علوم سه سال راهنمایی
– آقای موقاری – معلم زیست موسسه آلا

«شاهین کلانتری» اولین شخصی است که مقام استادی برازنده اوست. دومین مقام استادی در لیست را به «محمدرضا شعبانعلی» اختصاص داده‌ام. و سومین را جایگاه را هم برای «استاد محمدرضا سرگلزایی» خالی گذارده‌ام. این لیست ۷ گانه، انسان‎‌های ستاره‌داری هستند که چهار تن از آن‌ها «من امروز» را در دامان خود رشد دادند و سه تن دیگر «من آینده» را خواهند پرورد. بودنم را به آن‌ها مدیونم.

این نوشته را نوشتم تا بعدها اگر آن را خواندم به خود یادآوری کنم: «سعید، توِ امروز محصول ایمان آدم‌هایی هستی که به رشد و توسعه ایمان داشتند. به ایران و ایرانی ایمان داشتند. به فارسی ایمان داشتند. اگر زمانی ایمانت به ایران، ایرانی و فارسی سست شد، به خودت یادآور شو که بدهکاری. چندین برابر آنچه حاصل و دست‌مایه امروز توست به چنین انسان‌هایی بدهکاری. این قرض و دِینی است که اگر شرف داشته باشی، به بازپرداخت آن بی‌توجه نخواهی بود.»

جمله به جمله

امروز دو ساعت از عصر را به مرور نوشته‎‌هایی اختصاص دادم که آن‌ها را از آبان‌ماه ۱۴۰۲ در keep note نگاشته بودم. پس از اتمام دو ساعت با این جمله ضربدر بالای پنجره صفحه‌ی لپ‌تاپ را فشردم: «سعید، تو هم عاشق‌پیشه‌ای به خدا. یه بار می‌نویسی، یه بار مرور می‌کنی.» فکر کنم این حرف درست باشد. عاشق شده‌ام. عاشق نوشتن. ساعت به ساعت می‌نویسم تا جمله به جمله جلو بیافتم. سپس می‌گذارم خیس بخورند. و سپس‌تر مرورشان می‌کنم تا خوب‌ها را با رنگ طوسی علامت‌گذاری کرده و نشر دهم.

پس از دو ساعت دهانم باز مانده بود. باور من به شاهین پس از هشت ماه به ایمان بدل شده است. الان به این جمله ایمان دارم: «یک جمله هم جلو بیافتم کافیه.» اگر حاصل ۶ ماه نوشتن این چنین است، پس بعد از یک سال چگونه خواهد بود. شاهین می‌گفت: «سه یا چهار سال که بنویسی تازه معنا و ارزش نوشتن را با تمام هستی ات درک خواهی کرد‌.» پس منتظر تولد سه سالگی‌ام هستم با این جمله: «اگر ننویسی به خودت خیانت کرده‌ای.»

2 دیدگاه روشن اگر ننویسی به خودت خیانت کرده‌ای

  • چقدر نوشته هایت آرامبخش هستند.
    شاهین هم یکی از الگوهای زندگی من می باشد.
    گاهی فکر می کنم معتادش شده ام. البته به قول خودش بهتر است جنون نوشتن داشته باشیم و معتاد نوشتن شویم.
    در بدترین حالت خودم که باشم، کافی است یکی از کلاس های شاهین را بشنوم. حالم دگرگون می شود. انگار چشمانم تازه راه را می بینند

    • در مورد اینکه «شاهین» آمده است که راه را برای من و شما و آیندگان هموار کند شکی نیست. شاید لقب «سوشیانت» کمی سنگین باشد اما او به واقع «سوشیانت امروز‌ من» است.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

دسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

  1. بالاخره فهمیدم این «فوف»از کجا اومده.دیگه برم با ذهن اروم بخوابم مرسی😂🧘🏻‍♀️

  2. امیدوارم با انتخابی‌شدن چنین دروسی «دانش خانواده، دفاع‌مقدس، اندیشه 1و2 و ...» نفس راحتی از دست این اساتید بکشیم.

  3. زاویه دید باحالی به ازدواج بود.خوشم‌اومد.دست‌خوش