در گفتوگو با غزل خیرخواه
با اینکه نوشتن را دوست دارم اما هیچ چیز جای صحبت کردن با دیگری را نمیگیرد. از این رو مصاحبهها هم در حکم گفتوگوهایی هستند که اجازه میدهند از نگاه دیگری برای چند لحظه هم که شده دنیای اطراف را لمس کنم. زندگی آنقدر کوتاه است که حسرت بسیاری از تجربهها را در دل آدمی بکارد. اما لذت خواندن یک مصاحبه خوب میتواند به شما اگر به تازگی تصمیم به دوری از بستنی گرفتهاید کمک کند. چون به اندازه سه اسکوپ بستنی شکلاتی فندقی انرژی برای تزریق به شما دارد.
در این گفتوگو با غزل خیرخواه همراه میشویم. او در حال حاضر دانشجو روانشناسی در مقطع لیسانس است اما با وجود تمام مشغلههایی که دارد موسیقی را به عنوانا بخش ثابتی از زندگیاش حفظ کرده است. از او ممنونم که وقت گذاشت و به این سوالات پاسخ داد تا ما را به دنیای موسیقی برگرداند. نوشتههای او را میتوانید در کانال شخصیاش دنبال کنید: «نخلک و گردونه آفتاب»
بخش اول: خودت
۱) چه ویژگیهایی به نظرت تو را از دیگران متمایز میکنند؟
اوه! در طول زندگیم این سوال چندین بار ازم پرسیده شده و حقیقتا جواب یکسانی واسش نداشتم. فکر کنم زیاد آدم سربههوا و لجبازیام.
۲) در اوقات فراغتت به جز نواختن موسیقی چه میکنی؟
آهنگ گوش میدم. جز جداییناپذیر از زندگیم آهنگ گوش دادنه. هر از گاهی هم با یه سری برنامه ها، به صورت خیلی مبتدی و آماتور چند تا اهنگ رو بهم جوش میدم. خیلی حال میده خدایی. به قولی، ریمیکس میسازم. یا بیکلام آهنگ ها رو پیدا میکنم و روشون میخونم. البته نه اینکه صدای قابلتوجهی داشته باشم ولی واقعا این کار لذت بخشه. و خب من از اونام که ماهی حداقل یک الی دو تا کتاب میخونه. و مسلما جزو تفریحاتم پناه بردن به خلوت توی یه کنج دنج با یه کتاب خوب هست. قبلترها که فانتزی زیاد میخوندم، واسه بعضی تیکههای کتاب یه آهنگی توی ذهنم میساختم.
۳) حال الان خود را چگونه توصیف میکنی؟ چه موضوعاتی در همین لحظه ذهنت را درگیر کردهاند؟
توصیف حال الانم یکم سخته. چون حسهای متناقضی رو همزمان دارم. هم خوشحالم از فسخ قراردادی که داشت تمام انرژی و خلاقیتم رو ازم میگرفت و هم ناراحت و عصبانیام که چرا زودتر اینکار رو نکردم و کل تابستونم رو از دست دادم. هم خوشحالم و پر از حس آرامش ناشی از دوست داشتن یه فرد منحصربفرد؛ و هم گاهی پر از آشوب و استرس میشم وقتی به او و آیندهی ما فکر میکنم. به قول خودت «موجی میشم». معنای زندگیم رو دوباره باید یادم بیارم و یه تغیراتی توش بدم و بازخلقش کنم و این خیلی آشفتگی میاره. یکی از چیزهای دیگهای که این روزا راجبش خیلی پرسوجو میکنم استاد ویالون خوبه. استادی که علاوه بر مهارت، اخلاقمدار هم باشه. فعلا در بیحوصلگی و کرختی سر میکنم و روز و شبم از هم مشخص نیست. اما در تلاشم و کمک هم دارم میگیرم که این وضع رو درست کنم. رواندرمانگرم تکیهگاه قویای بوده همیشه برام. این بار هم مطمئنم کمکم میکنه به خودم کمک کنم. درگیر جور کردن پول برای خرید یه پیانوی الکتریکی یا کیبورد هم هستم. کیبورد خودم دیگه عمرش گذشته. خلاصه که اوضاع در عین سامان، نابسامانه و توی این وضعیت، یه جمله از انیمشن نمو توی ذهنم تکرار میشه که ماهی آبی از ماهی قرمز میپرسه وقتی اوضاع ناجوره و نمیدونی چیکار کنی باید چیکار کنی؟ ماهی قرمز میگه نمیدونم. و ماهی آبی براش میخونه: just keep swimming
۴) کتابهایی هستند که خواندنشان را به دیگران پیشنهاد کنی؟
آره البته که هستند.
۱-تکههایی از یک کل منسجم – پونه مقیمی – نشر بینشنو
۲-عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست – مگان دیواین – نشر میلکان (اگر درگیر یک فقدانی)،
۳-زندگی آزموده – استفن گراس – نشر بینشنو
(شاید نیاز باشه چندبار بخونیش تا نکتههاش رو متوجه بشی)
۴-برایت چه اتفاقی افتاد؟ – اپرا وینفری
۵-شازده کوچولو – آنتوان دوسنت اگزوپری
۶-سبکها و مهارتهای ارتباطی از نیما قربانی – نظر بینشنو
۷-از عشق گفتن – ناتاشا لان
۸-میدگارد – احمدرضاصالحی
اینا کتابایی بود که اسمشون خیلی توی ذهنم مونده و از هر کدوم یه تغیر قابلتوجه دریافت کردم.
۵) چرا به نوشتن روی آوردی؟ دلیل خاصی داشت؟
هرکی زیاد فکر میکنه، زیادم مینویسه.حتی چرت و پرت.
بعضی روزا اینقدر حجم نوشتههام زیاد میشه که خودم در عجبم. بعضی روزا شاید چند تا تک کلمه تموم چیزی باشه که مینویسم. من نویسنده نیستم ولی نوشتن بلدم. کمکم میکنه بفهمم چه مرگمه. کمک میکنه از حسام بگم. و البته که خیلی اوقات لغت هم کم میآوردم. یا به قول یه نفری، دچار مرگ لغت میشوم.
بخش دوم: موسیقی
۶) تاثیر موسیقی بر انسان را چگونه توصیف میکنی؟
به قول یکی، موسیقی ساختاری از معماری و ریاضیه. مغزت باید زیاد فعالیت کنه تا درکش کنه. پس مغزت رو قوی میکنه. یکسری تحقیقات نشون داده موسیقی که هوش کلامی رو افزایش میده. برای من و اطرافیانم موسیقی باعث خلاقیت بیشتر هم شده. یه آهنگ میذاری و یه ایدهی جدید برات استارت میخوره. موسیقی گاهی حافظهی آدم رو برمیگردونه. چیزهایی که خیلی وقته یادت رفته دوباره توی خاطرت شعلهور میشن. یه آزمایش انجام شد که از دو گروه خواسته شد لیستی از کلمات را حفظ کنند و برای یک گروه موسیقی کلاسیک پخش میشد. گروهی که همراه با موسیقی به حفظ کردن فعالیت داشتن بهتر از گروه دیگه بودن. روی روحیه آدم تاثیر بسزایی داره؛ چه کسی میتونه انکار کنه که موسیقی گاهی باعث شادیش شده و گاهی اضطرابش رو هم کمکرده و آرامش داده؟ حتی از لحاظ بدنی هم میتونه خستگی رو کاهش بده. قبول داری وقتی با اهنگ ورزش میکنی بهتره؟ (البته که نوع موسیقیای که انتخاب میکنی گوش بدی مهمه). حتی یه تحقیقات کوچیکی بوده که نشون داده موسیقی به بیماران اسکیزوفرنی کمک کرده روابط اجتماعی بهتری برقرار کنند و کیفیت زندگیشون رو ارتقا بدن. البته هنوز راجع به موسیقیدرمانی داره تحقیق میشه. نواختن موسیقی هماهنگی بین نیمکرههای مغز انسان رو بیشتر میکنه. مجبوری ذهنت رو متمرکز نگهداری. و اما موسیقی یکی از زبان های جهانی بشره. دیگه فکر کنم تاثیر این زبان جهانی بر انسان نیاز به توضیح نداره. کنفسیوس میگه: «موسیقی نوعی لذت ایجاد میکند که طبیعت انسان نمیتواند بدون آن کاری انجام دهد.»
۷) انتخاب خودت برای آهنگ به چه سبکهایی متمایل است؟
من همه چی گوش میدم. به همه سبکی متمایلم.
۸) پنج فاکتور مهم برای اینکه یک آهنگ را موردعلاقهات خطاب کنی چه مواردی هستند؟
آه از این سوالهایی که یک کلِ منسجمِ لطیف رو به چند قطعهی کوچیک خشن تبدیل میکنن اصلا خوشم نمیاد.
۹) موسیقی باکلام یا بیکلام؟ چرا؟
من معمولا باکلام گوش میدم. نوع بیان بعضی خوانندهها یا شعرا اینقدر قشنگه که حیفه صداشون رو نشنوم. اما اگه نیاز باشه دنیای جدیدی خلق کنم بیکلام انتخابمه. با بیکلام راحتتر میتونم احساسات رو غلغلک بدم.
۱۰) پنج قطعه باکلام و بیکلام موردعلاقهات را معرفی میکنی؟
بهت قول میدم از محسن یگانه
Si Ai از Tayna این آهنگ جدیدا جزو مورد علاقههام شده
مست عشق از علیرضا قربانی
Royalty از Egzod
Love your voice از Jony
البته که مورد علاقههام به همینجا ختم نمیشه.اما چون پنج تا خواستی،چارهای به ختم کردنش نیست. بیکلام هم،
Linked از Raimu and Dany sogen
Masumiyet از Toygar isikli
Which way از Capia
Path 5 از max richter
Carol of the bells از Lindsay Stirling
واقعا انتخاب ۵ تا سخت بود!
بخش سوم: نوازندگی
۱۱) چرا ویالون را انتخاب کردی؟دلیل خاصی برای این موضوع وجود داشت؟
یه سریالی به اسم حریم سلطان برای اولین بار داشت پخش میشد که یه ابراهیم پاشایی داشت. این بندهی خدا یه ویالون داشت و در طول دو سالی که این سریال پخش میشد کلا یه دونه آهنگ زد. من روی همون آهنگ قفلی زدم و عشق در نگاه اول بنده با ویالون اتفاق افتاد.
۱۲) از چه سنی نواختن ویالون را آغاز کردی و چی باعث شده که تا به الان ادامهاش بدی؟
ده سالگی. یه بار بعد اینکه استادم گفت به شدت فالشی و برو. ولش کردم و رفتم سلفژ که گوشم رو قوی کنم و فالش نباشم. اون موقع حدود سه ماه دست به ساز نزدم. یه بار وقتی استادم به شدت مریض شد من و سازم هم مریض شدیم و رهاش کردم تا بیماریش بیشتر از این به روحم سرایت نکنه. یه بارم دو ماه به خاطر کنکور رهاش کردم. ولی در نهایت بهش برگشتم. رها کردنش دردناک بوده همیشه. من باهاش انس گرفتم و اون هم با من انس گرفته. و میتونم بگم بعد از خدا ، بهترین دوستم بوده تا الان.
۱۳) حسی که در زمان نواختن داری را امکان دارد توصیف کنی؟
بستگی به قطعه داره. مثلا معمولا حس میکنم سمفونیهای باخ خیلی عصبانی و خشنند. سمفونیهای موتزارت بشاش و سرزندهاند. البته درک میکنم چرا. تاریخ موسیقی بخونید شما هم درک میکنید. واسه شروع میتونید تاریخ موسیقی «روی بنت» رو بخونید. آهنگای تویگار (Toygar Isikli) معمولا حس غم و افسوس بم میده. کلا بستگی به قطعه داره.
۱۴) به طور معمول در چه زمانهایی حس نواختن داری؟
من معمولا از روی برنامه میرم جلو نه از روی حس واسه نوازندگی. حتما باید حداقل روزی یک ساعت تمرین باشه. چه حسش باشه چه نباشه. بعضی مواقع واقعا حس نواختن نیست ولی موظفم تمرین کنم. البته این سوال رو اگر یکسال پیش ازم میپرسیدی احتمالا جواب میدادم وقتایی که ناراحتم بیشتر به سمت ساز کشش دارم.
۱۵) بعد از ویالون کدام ساز را بیشتر میپسندی؟ چرا؟
صدای هنگ درام واقعا برام گوشنوازه. ولی اگه بخوام ساز بعدی رو برای یادگیری انتخاب کنم قطعا پیانو انتخاب میکنم. پیانو واقعا آدم رو تغییر میده. قدرت نوازندگی رو چندبرابر میکنه. انگار یه مادر قدرتمنده. من پیانو بلد نیستم ولی چون سلفژ کار میکنم و تئوری رو دارم تخصصی یاد میگیرم خیلی به پیانو رجوع میکنم(کیبورد دارم خودم) و یه سری آهنگهای فوق العاده ساده بلدم.
۱۶) تا به حال شده است از نواختن خسته بشوی؟ چگونه خودت را به مسیر برگرداندهای؟
آره خیلی پیش میاد. معمولا میشنوم میگن خب دوست داره و حال میکنه که موسیقی تمرین میکنه. ولی حقیقتا این نیست. بعضی اوقات واقعا حوصلش نیست و اصلا هم باهاش حال نمیکنم. اما همونطور که قبلا گفتم دیسپلین (discipline) مهمه. اگه خیلی خیلی اوضاعم بهم ریخته باشه و ابدا در توانم نبینم که برم سراغ ساز، معمولا یه فرجه برای استراحت میدم و بعد آروم آروم دوباره شروع به تمرین میکنم تا بیوفتم توی ریل.
۱۷) در زمان نواختن وقتی به قطعهای عادت کردی، به موضوع خاصی فکر میکنی؟
معمولا هر وقت عادت کردم به دلیل کم شدن توجه دیگه نوانسها رو رعایت نکردم و دیگه حسوحالی که باید منتقل میشد ،منتقل نمیشه. کم پیش میاد عادت کنم و ذهنم پر بکشه توی جایی بیربط. معمولا وقتی نواختن قطعه به سبب تمرین مکرر آسونترشده، حسوحال آهنگ یه خاطرهی مرتبط با اون حس و حال رو زنده میکنه. حتی شده که حواسم جمع نواختنه و هم زمان یه خاطرهای توی گوشهی ذهنم اشک رو به چشمام آورده. عاشق این جور مواقعم؛ انگار تموم نتها نفس میکشن و زندهتر میشند. اینجور مواقع با ساز یکی میشم و حس خوبیه. شاید بگی:«گفتی گریت میوفته پس چرا میگی حس خوبیه؟» ولی باور کن حس خوبیه. انگار قدرت ساز بهم قدرت بیان داده. قدرت گفتن چیزهایی از اون خاطره که نتونستم هیچوقت بگمش.
۱۸) در زمان نواختن در جلوی دیگران چه حسی داری؟
وقتایی که جلوی خانوادس معمولا حس خاصی ندارم. وقتایی که قراره تکنواز باشم و فیلم هم ازم بگیرند یه کابوسه. اما بهترین حس و حال وقتایی بوده که توی سالن فرشچیان یا موزه موسیقی ارامنه با جمعی از دوستان نوازندهی دیگه، برای بقیه اجرا کردیم.
۱۹) آیا نواختن در جلوی دیگران را بیشتر میپسندی یا نواختن در تنهایی خودت؟
من معتقدم هنر اگر دیده نشه میمیره. قسمتی از هنرمند هم باهاش میمیره. البته که تنهایی نواختن رو دوست دارم. کلا تنهایی رو بیشتر میپسندم. اما قطعا به وسیلهی موسیقی با ادمهای دیگه در ارتباط بودن دنیای دیگهای داره و این دنیا رو از دستش نمیدم.
۲۰) به نظرت کسانی که به تازگی میخواهند نواختن ویالون را فرابگیرند به چه نکاتی باید توجه کنند؟
به قول استاد سابقم، این ساز دو تا شرط داره:یک، علاقه. دو، تمرین مستمر.
لطفا توی انتخاب استاد خیلی دقت کنید. استاد کج خلقی که بسیار ماهره اما هیچ تشویقی نمیکنه راحت میتونه ذوق و انگیزت برای تمرین رو کور کنه. نهایتا بهت تبریک میگم که چنین سازی رو انتخاب کردی. آفرین به این سلیقه.
2 دیدگاه روشن موسیقی به من قدرت ابراز چیزهایی را داد که توان بیانشان را نداشتم
واقعا مصاحبه کار هیجان انگیزیه! دیدگاه های متفاوت خیلی جالبه یا اینکه مثلا چطور شروع یا هدف آدم ها میتونه شبیه به هم باشه اما مسیری که طی میکنن کاملا متفاوت ! تجربیات آدم ها کلاس درسیه که تا ابد میتونم اونجا باشم و خسته نشم … :))))
امیدوارم به درخواستهای مصاحبهام جواب مثبت بدهند.