katrin hauf 8 gkUyhgezU unsplash 970x400 - رقابت حقارت است

رقابت حقارت است

شاید بخشی از هر یک ماست که از بدو تولد در طی مواجه‌شدن با خانواده خود تصمیم به پنهان‌شدن و پنهان‌ماندن می‌گیرد. برای من این بخش شنیدن و خواندن قصه‌ها بود. مدت‌ها بود که به این می‌اندیشیدم که چرا من از خواندن آن همه رمان و کتاب قصه در زمان کودکی و نوجوانی کارم به اینجا کشید. به مدتی طولانی فقط کتاب‌کار و کتاب تست ورق زدن. غرل خیرخواه در مصاحبه‌اش با من جمله‌ای بجا گفته بود: «هنر بدون توجه میمیرد.» کتاب‌خواندن و نوشتن در باب کتاب‌ها هم هنر می‌خواهد. وقتی آدم‌های اطرافت برای کارهایی که انجام می‌دهی از تو حمایت و تشویق انجام نمی‌دهند یا کار تو را بیهوده می‌شمارند، اولین تیر خدنگ را به سمت آن بخش از وجود تو که به سمتی خاص متمایل بوده است بی‌آنکه بدانند پرتاب کرده‌اند. و تو دیگر در حضور آن‌ها کمتر و کمتر آن بخش را آشکارا در درون خود می‌یابی. مثل این است که انگیزه‌هایی در درون ما به دلیل عدم علایق والدین اولیه به زندان درون فرستاده می‌شوند. 

انرژی روانی به دلیل تقویت والدین اولیه بر روی فعالیت‌هایی متمرکز می‌‎شوند که با حمایت‌ آن‌ها همراه باشد. بازدارندگی والدین از سایر فعالیت‌ها موجب تغییرات جسمی و روانی نسبت به آن فعالیت می‌شود. در مطلبی اشاره شده بود که اصرار والدین نسبت به انجام یک موضوع و توجه بیشتر آن‌ها، موجب افزایش سطح استرس در بدن کودک یا نوجوان می‌شود. که این استرس به دلیل تقویت منفی موجب عدم انجام آن فعالیت از سوی نوجوان می‌شود. در نتیجه برای انجام‌گیری فعالیتی از سوی کودک یا نوجوان باید فضای نسبتا آرامی برای او ایجاد کنیم تا خود برای انتخاب‌هایش تصمیم بگیرد.

در باب این جمله که «رقابت حقارت است» در حال نوشتن هستم. واقعیت مبرز خانواده‌های ایرانی پافشاری بر رقابت بیشتر بین جوانان است. شاید هم خانواده‌ای که من دوران رشد کودکی و نوجوانی خود را گذراندم چنین بوده باشد. که مادر و پدر به طور دائمی با مقایسه تو با دیگران، موجب عدم امنیت روانی کودک یا نوجوان می‌شوند. 

دکتر آذردخت مفیدی در کتاب «عشق و تحلیل روانکاوانه» این گونه موضوعی مشابه را شرح می‌دهد: 

«اولین مثلث عاطفی انسان مثلث ادیپال است که در ۳-۵ سالگی شکل می‌گیرد. بدین صورت که کودک عاشق والد غیرهمجنس خود می‌شود و با والد همجنس بر سر او رقابت می‌کند. یعنی دختربچه با مادر برای به‌دست‌آوردن پدر رقابت می‌کند و پسربچه برای به دست آوردن مادر. این مثلث در سنین بزرگسالی و در عشق بالغانه به صورت‌های دیگری تکرار می‌شود. یک صورت آن شبیه همان مثلث ادیپ است یعنی فرد برای به دست‌آوردن معشوق با دیگری رقابت می‌کند. صورت دیگر که به آن مثلث ادیپ معکوس (reverse oedipal triangle) می‌گویند در موارد نادری اتفاق می‌افتد که یکی از همسر‌ها با جلب توجه کردن از فرد دیگر، همسر خود را مجبور می‌کند تا بر سر به دست‌آوردن خود با آن فرد رقابت کند. به نوعی حس حسادت را در همسر خود برمی‌‌انگیزد. گاهی اوقات این پدیده به قوام رابطه کمک نیز می‌کند زیرا همسرها درمی‌یابند که عشق فرد مقابل غیرشرطی نیست و برای نگه‌داشتن او بایدبها بپردازند. البته تشکیل مثلث ادیپ معکوس مثل همه‌ی پدیده‌های روان باید در خط تعادل باشد و اگر بیش از حد انجام شود منجر به ناکامی همسر و نابودی عشق می‌‎گردد. گاهی اوقات این روابط مثلثی بدون درخواست دو همسر و به صورت اتفاقی در رابطه رخ می‌دهد، بدین معنا که یکی از همسرها ناخواسته توجهش به سمت فرد دیگری در بیرون رابطه جلب می‌شود. نحوه‌ی برخورد همسر دیگر با این مسئله بستگی به پس‌زمینه‌ی تجربیات عاطفی قبلی او در کودکی و بزرگسالی دارد. اگر در روابط مثلثی قبلی زیاد باخت تحمل کرده باشد در این رابطه هم با احساس قریب‌الوقوع بدون باخت رابطه را ترک می‌کند بدون اینکه برای به دست‌آوردن همسرش چالشی انجام بدهد یعنی به جای حذف حریف، خود را از رابطه حذف می‌کند.»

با تعمیم رقابت جریان‌ یافته در «مثلث ادیپی معکوس» می‌توانیم به چند نکته در باب ذات تخریب‌گر رقابت پی‌ببریم:

۱) کاستن از ظرفیت روانی فرد و افزایش بی‌اعتمادی

۲) با توجه به تجربه‌های قبلی فرد، رقابت با برانگیختن خاطره مرتبط با شرایط قبلی می‌تواند خود را مشابه درماندگی آموخته‌شده  نشان دهد. یعنی فرد در دفعات آتی دست به هیچ عملی نزده و تسلیم رقابت‌طلبی دیگران شود. (در صورتی که از توانایی مقابله برخوردار بوده است اما بی‌پاسخ موقعیت را رها می‌کند.)

۳) رقابت‌جویی موحب برانگیختگی حس حسادت نسبت به دیگران می‌شود و ما را از تمرکز بر روی مسئله شخصی خود بازمی‌دارد.

۴) پذیرفتن رقابت روابط را به روابطی شرطی تبدیل می‌‌کند مثلا دوستی شرطی.

تقویت چنین مدار ذهنی در کودکی، در سنین بزرگسالی برای فرد آسیب‌رسان خواهد بود. برای مثال کودکانی که در تمام دوران تحصیل خود با رقابت با دیگر هم‌سن‌سال‌هایشان به تحصیل دروس پرداخته‌اند، وقتی از آن فضا جدا می‌شوند، به دلیل عدم وجود چنین رقابتی در عرصه‌های بعدی به صورت واضح انگیزه‌ای برای ادامه دادن نخواهند داشت. با تقویت این مدار ذهنی فرد به تقویت مهارت‌هایی می‎‌پردازد که از نظر جامعه مورد پسند است نه اینکه به علایق خود توجهی داشته باشد.

کسب چنین مهارت‌هایی نه تنها شرایط ذهنی کودک را تغییر نخواهد داد بلکه موجب فرسودگی بیشتر او و در نتیجه بی‌استفاده رها‌کردن آن مهارت‌ها می‌شود. چنین موردی کامل صرف وقت و توانایی نیروی جوان یک جامعه در مسیر غلط است.

4 دیدگاه روشن رقابت حقارت است

  • چقدر چیز‌میز خوب بم اضافه کرد این نوشته. تشکرات^^

  • کیف میکنم وقتی مسائل رو اینطور با دلیل و مدرک و مقاله و … اثبات می‌کنی 😂 واقعا تأثیرگذاری رو ۱۰۰/۱۰۰ می‌کنه.
    البته گاهی اوقات به ضرر طرف مقابل هم هست…چون اونوقت قانع کردنت کار حضرت فیل میشه… 😤🤦🏻‍♀️

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

آخرین دیدگاه‌ها

  1. من عاشق تشبیه و استعاره‌ام. فکر کنم با آن‌ها پیمان همیشگی بسته‌ام. از آن پیمان‌های ناگسستنی. ظرفیتی که این دو…

  2. تا حدی که آب دهانت را مجبور می‌کنند، تا چانه‌ات یک نفس کلاغ‌پر برود چههه تشبیه باحالی بووود 😂😍😂

  3. بعضی از اشعار مولوی را با باید چند دور خواند، بالا آورد و دوباره قورت داد تا قابل هضم شوند.…