در حال خواندن بخشی از رمان «دوستش داشتم» از «آنا گاوالدا» بودم که به این بخش رسیدم:
جالب است، اصطلاحها فقط اصطلاح نیستند؛ مثلا باید ترس واقعی را تجربه کرده باشیم تا معنی اصطلاح «عرق سرد» را بفهمیم، یا خیلی دلهره داشته باشیم تا اصطلاح «دلشوره» برایمان واقعا معنا پیدا کند، نه؟
«ولکردن» هم همینطور است. نقص ندارد. کی آن را ساخته؟
طناب را ول میکنند.
همسر را ول میکنند.
بعد راه دریا را در پیش میگیرند، بالهای پهنِ مثل مرغ دریایی را باز میکنند و به آسمانهای دیگر پر میکشند.
آنا گاوالدا – دوستش داشتم
به چه زیبایی که جدایی و تنهایی در یک ارتباط عاطفی را توصیف کرده بود. دکتر سو جانسون در کتاب «محکم در آغوشم بگیر» از جانبالبی نقل میکند: «پیوندهای عاطفی و پاسخهای احساسی ریشهی اصلی احساس عشق از طرف دیگران یا ابراز عشق آنها به ماست.» و سپس به سببشناسی دعواهایی که بین زوجها شکل میگیرد میپردازد. او اشاره میکند:
باید سعی کنیم کمی عمیقتر نگاه کنیم تا مشکل اصلی پیدا شود. مشکل اصلی این جاست که این زنوشوهرها از نظر عاطفی از هم دور افتادهاند و در کنار هم احساس امنیت نمیکنند. بیشتر آنها به این مسئله توجهی ندارند که دلیلِ اصلی دعواها قطع ارتباط عاطفیست. بیشتر زوجها وقتی با هم دعوا میکنند، در واقع دارند با زبانی دیگر از یکدیگر میپرسند: آیا میتوانم به تو اعتماد کنم؟ آیا میتوانم به تو دل ببندم؟ آیا به من اهمیت میدهی؟ و وقتی به تو نیاز دارم یا تماس میگیرم جوابم را میدهی؟ آیا من برای تو جایگاه ویژهای دارم؟ آیا برای تو ارزش دارم و مرا میخواهی؟ آیا به من نیاز داری و به من تکیه میکنی؟ تمام دعواهایی که میکنند و تمام انتقادهایی که میشنوند و تمام درخواستهایی که از هم میکنند برای این است که قلب یکدیگر را بیدار کنند تا شریک زندگی از نظر عاطفی به آنها نزدیک شود و حسی از ارتباط میانشان برقرار شود.
در ادامه خلاصهی بخشی از کتاب را برایتان آوردهام:
محکم در آغوشم بگیر – دکتر سو جانسون بخش اول: دریچهای تازه به عشق موضوع: پاسخگویی عاطفی، کلید یک عمر زندگی با عشق |
نظریه پیوند به این سه سوال اصلی پاسخ میدهد:
۱
مراجعان با احساس خطر مرگ در جلسات حاضر میشد چون واقعا حس میکردند در حال نابودی هستند.احساس تنهایی و ترس ازدستدادن کسی که دوستش داشتند، به احساس سرگشتگیای تبدیل میشد که از خود نشان میدادند.
عشق شاید بهترین سازوکار بقای بشر باشد و به همین دلیل است که احساس قطعِ پیوندِ عاطفی از کسی که دوستش داریم و بیربطشدن به او برای ما به شدت ترسآور و تنفربار است، چون رابطهی عاشقانه تنها گریزگاه امنیاست که طبیعت در اختیار ما قرار میدهد.
۲
نیازهای عاطفی و میل به پیوند مهمترین دلیل بروز رفتارهای منفی مثل گفتار مخرب بود. وقتی امنیت عاطفی بین دو نفر از بین میرود، هر دو سعی میکنند یا میدان را خالی کنند یا برای دوباره بهدستآوردن آن بجنگند.
این رفتار نشاندهنده این است که هر دو ترسیدهاند و روشهای متفاوتی برای مبارزه با ترسشان دارند.
در بیشتر مواردی که زوجها یکدیگر را متهم میکنند، در واقع دارند از سر ناامیدی یکدیگر را به مراعات و محبت فرامیخوانند و از اینکه از هم دور افتادهاند، ابراز ناراحتی میکنند. تنها چیزی که میتواند آنها را آرام کند این است که طرف مقابل فاصلهاش را کم کند و در کنار همسرش قرار بگیرد و او را از توجه خود مطمئن کند.
۳
مراحل اصلی تغییر در درمان عاطفی لحظههایی است که دو نفر میتوانستند دعوت یکدیگر را بشنوند و با توجه، یکدیگر را آرام کنند تا پیوندی به وجود بیاید که برخلاف تفاوتها، زخمها و گذر زمان، برجای خود باقی بماند.
وقتی دو طرف بدانند چطور باید نیازهایشان را اعلام و طرف مقابل را به خود نزدیک کنند، در معرض هر اتفاقی که قرار بگیرند پیوند عاطفیشان قویتر میشود.
وقتی بدانیم کسی که او را دوست داریم به ما نزدیک است یا هر وقت او را بخواهیم به ما نزدیک میشود، احساس ارزشمندی و اعتمادبهنفس میکنیم. تا وقتی کسی باشد که بتوانیم روی او حساب کنیم و احساس تنهایی نکنیم، جهان هم برای ما امنتر و آرامتر است.
2 دیدگاه روشن رابطهی عاشقانه تنها گریزگاه امنی است که طبیعت در اختیار ما قرار داده است
خییییلی خلاصه عالی ای بود ایییول ممنون
ممنون از شما که آن را خواندی و نظرت را در مورد آن نوشتی.