استاد گرامی بخشهایی از کتاب را که برای امتحان میانترم باید میخواندیم، بر روی تخته نوشته بودند. تا بچهها چشمشان به آن خورد صدایشان درآمد. هنوز استاد نیامده بود و این نوشته به زمان کلاس قبلی برمیگشت.
عزیزی که یک ردیف جلوتر از من نشسته بود در حال اعتراض از تعداد صفحات مشخصشده بود. تا من زبان گشودم که تعداد صفحات مناسب است و زیاد نیست، به روی من دوید، به نحوی که احساس کردم میخواهد من را با ماشین زیر بگیرد.
البته که من سریع عقبنشینی کردم و اشاره کردم که قصدم تخاصم و مخالفت نبوده است. تا رفتار آرام من را دید، خودش نیز از مَرکب خر ملانصرالدین پایین آمد.
کوتاهآمدن اگر برایمان ممکن باشد و با عقاید و اخلاق ما در تضاد نباشد، چه بسیار که میتواند مفید واقع شود.
کوتاهآمدن لزوما فرد را کوتاه نخواهد کرد. نه کوتاه از نظر شعور و نه کوتاه از هر لحاظ دیگری.
گاهی مداد ذهن ما نیازمند دوباره تراششدن است. نیازمند این است که همه چیز را همانطور که در لحظه رقم میخورد بنویسد. بازنویسی جای خود را دارد. خوشگلکردن و رنگارنگنویسی متعلق به مراحل بعدی است، در مرحله اول فقط باید خودمان باشیم و خودمان را بنویسیم.
همین که من تلاش کردم خودم باشم و با پرخاش فرد مقابل انعکاس رفتارش را به او بازنگرداندم یعنی تا درصدی موفق عمل کردهام.
جالب اینجاست که کلمه «اصالت» به همین معناست یعنی «یعنی آنچه از خود بروز میدهیم با خود ما تطابق داشته باشد.» در حالیکه من فکر میکردم این کلمه تنها از برتریت قومی نژادی سخن میگوید.
اینکه نهتنها روی کاغذ بلکه در رفتار خودمان باشیم و خود واقعیمان را در بطن زندگی بنویسیم، نیاز به تمرین بسیار دارد.
2 دیدگاه روشن کوتاهآمدن لزوما فرد را کوتاه نخواهد کرد
تلاش شما برای زندگی کردن کلمه اصالت ستودنی است.
این حداقل کاری است که هر کس میتواند انجام دهد: گام برداشتن در مسیر کسب یک ویژگی