دو کلمه جدید
در حال مطالعه در باب جنسیت و جریانهای فمینیستی بودم. به کلمهای برخوردم: «promiscuous» این کلمه صفتی است که برای افراد بیقید از نظر جنسی استفاده شده بود. به قول گفتنی: «بیبندوبار»
این کلمه به تنهایی کنجکاوی من را تحریک نکرد تا زمانی که با کلمه «incel» مواجه شدم. ویکیپدیا چنین تعریفی از این کلمه ارائه کرده بود:
«این اصطلاح مرتبط با مردانی است که برخلاف تمایل خود به یافتن شریک عاطفی یا جنسی ناتوان هستند و به این دلیل زنان و دختران را سرزنش میکنند. این اصطلاح به طور عمده برای مردان سفیدپوست دگرجنسگرا استفاده میشود.»
ذهنم آلارم داد: چرا یک از یک طرف بیبندوباری جنسی و از طرف دیگر ناتوانی در یافتن شریک جنسی؟
پروژه علیه انقلاب جنسی
با وجود تمام نگاههایی که مردان را برای عدم حقوق مساوی زنان مقصر شمردهاند و از جوامع خود با عنوان «Tyrannical Patriarchy» میکنند، برای من این سوال پیش آمد آیا کسی هست که به نحوهی دیگری به این ماجرا نگاه کند. که اگر تمایزی از نظر حقوق در جامعه وجود داشته همگی تقصیر مردان نیست. نگاهی که جنس مذکر را گرگ نشمارد و با او نگاه صمیمانهتری داشته باشد. تا اینکه به Louise Perry برخوردم. او خود خبرنگار است و با تظاهراتکنندگان جریانهای فمینیستی و قربانیان تجاوز مصاحبه کرده است. در نتیجه فعالیتهای خود کتاب «The Case Against the Sexual Revolution» را نوشته و ایدهها و برداشتهای خود در این زمینه را شرح داده است.
سعی میکنم به سبکی جمعوجور آنچه دستگیرم شده است را برایتان شرح دهم:
به گفته او، با تمام دستاوردهایی که انقلاب جنسی برای زنان داشته است، کسانی که از آن بیشترین سود را بردهاند مردان هستند. آزادیای که رابطهی جنسی را به عنوان فعالیتی تفریحی (just for fun) میداند و زنان را به سمت عدم ترس از بارداری سوق میدهد، تا جایی پیش رفته است که دیگر فکر نکنم بشود نام آن را «آزادی» گذاشت. این سبک برخورد با رابطه جنسی نه تنها لذت آن را میکُشَد بلکه شرم درونی عمیقی در خانمها برجای میگذارد.
ارتباطات جنسی آزاد فقط مردها را از پذیرش مسئولیت و واردشدن به یک ارتباط عاطفی متعهد دور میکند. اینجاست که نمودهای منفی جنبشهای فمینیستی خود را نشان میدهد: «کمبود مردان شایسته برای ارتباط بلندمدت یا متعهد» دامنگیر خود زنان شده است.
با اینکه من anti-feminist نیستم و جهتگیری خاصی هنوز در این زمینه ندارم اما احساس میکنم تا زمانی که هدف این قیام یکسانسازی فرصتها برای هر دو جنس «equality of opportunities between the sexes» باشد مشکلی وجود نخواهد داشت. اما مسئله اصلی اینجاست که وقتی صحبت از فمینیسم میشود، برای اکثر افراد نگاه منفی به مردان را تداعی میشود. (Toxic masculinity)
برای اینکه بیشتر متوجه منظورم تا اینجای مطلب شده باشید نگاهی به تریلر فیلم «Friends with Benefits» بیندازید. اگر کل فیلم را تماشا کنید که چه بهتر!
خب من خودم در جامعهای بزرگ شدهام که از بچگی این نگاه تحقیرکننده را به مردان جامعه و عدم اعتماد زنان به مردان را دیدهام. پیامد این گونه نگاه تحقیرکننده به مردان نسلی از مردان جوانی را برجای خواهد گذاشت که از نظر برقراری ارتباط عاطفی ناتوان هستند. قطعا که با این وجود افرادی قویتر از نظر درونی وجود خواهند داشت که مورد انتخاب دختران قرا بگیرند اما در این صورت رقابت شدیدی بین دختران برای کسب این جامعه محدود از مردان شکل میگیرد که نتیجه آن را در استفاده از لوازم آرایشی و عملهای زیبایی میبینیم.
جریان قویای که به طور آشکار در جوامع جریان دارد:
- (۱) آسیب به تعدادی زیاد از پسران
پسران بسیاری سرشان بیکلاه مانده است. - (۲) سواستفاده تعدادی اندک از پسران
آن درصد از پسران که تواناییهای مدنظر دختران از نظر (ظاهری، مالی و …..) را کسب کردهاند به دلیل ارتباطات آزاد این اجازه را به خود میدهند که از چندین ارتباط همزمان بهره ببرند. (به قولی حرمسرا تشکیل میدهند.) - (۳) رقابت شدیدتر:
رقابت بین دختران هر روز شدیدتر میشود، چون مرد متناسب با معیارهای خود را به سختی خواهند یافت. - (۴) ترویج بیاعتمادی:
حتی زمانی که دختری مرد مدنظر خود را پیدا میکند، باز هم به او اعتماد ندارد. نه صرفن به خاطر عدم اعتماد به شریک خود بلکه به خاطر عدم اعتماد به سایر دختران.
آیا میتوان خانمها و آقایان را یکسان فرض کرد؟
اگر اشتباه میکنم، من را آگاه کنید اما به نظر من جریانهای فمینیستی اگر با هدف ترویج نگاه منفی به مردان فعالیت میکنند در اصل دارند به زنان آسیب میزنند به جای اینکه به تحکیم ارتباطات عاطفی و تعهد بلندمدت کمک کنند. (علاوه بر اینکه تمایز قابلتوجه در آمار خودکشی پسران نسبت به دختران خود گویای این است که هر دو جنس در بدمخمصهای افتادهاند.)
این یک واقعیت است که خانمها از نظر عاطفی حساستر هستند و احتمال اینکه به فرد مقابل از نظر عاطفی وابسته شوند هست. در صورتی که وقتی زن و مرد را از همه نظر یکسان فرض کنی (gender equality) زنها هم مجبورند که به مانند اغلب مردان به عنوان یک نیاز به این موضوع نگاه کنند. با اینکه نیاز جنسی و نیاز عاطفی در هر دو جنس صحت دارند اما حذف بُعد عاطفی از رابطه جنسی قطعا با آسیبهایی -شدیدتر از جنبه خانمها- همراه خواهد بود. چون ریسک و هزینه بیشتری به خانمها در این نوع ارتباطات تحمیل میشود.
در آخر پیشنهاد میکنم که به فیلم «Happening» نیز نگاهی بیندازید. این فیلم در مورد عدم آزادی سقط جنین در فرانسه میباشد.
در مورد جریانهای فمینیستی در ویکیپدیا بیشتر بخوانید: فمینیسم
(۱) The guardian
3 دیدگاه روشن بر علیه انقلاب جنسی – بخش (۱): آزادی روابط جنسی
پس تا حدی درست حدس زده بودم. ممنون از کامنت گرمی که گذاشتی.
یه چیز دیگه ای هم که یادم اومد،این بود که یه دف با یکی از این دو آتیشه های به اصطلاح فمنیستی صحبت میکردم ، چیزی که من از حرفاش برداشت کردم این بود که:قضیه برای اون فرد،اصن مساوات و حقوق برابر نبود، صرفا تنفر و انتقام از مردها بود به خاطر ستمی که باباش و داداشش بش کرده بودن
«حتی زمانی که دختری مرد مدنظر خود را پیدا میکند، باز هم به او اعتماد ندارد. نه صرفن به خاطر عدم اعتماد به شریک خود بلکه به خاطر عدم اعتماد از سایر دختران.»چقدر با این تیکه موافقم🤦🏻♀️به خصوص اگه خود پسر یه کم توی این قضیه نم پس بده🤦🏻♀️💔