برچسب: پاره‌‌ها

آنچه در من موج می‌زند

گاهی شاید ساده‌ترین راه‌حل گم‌کردن خود در بین امواج زندگی باشد.

امان از صداها، صداهایی که بی‌امان بر شانه‌هایت می‌نشینند و سنگینی می‌کنند. نه تنها گوش‌هایم بلکه تمام وجودم از چنین

کوچکتر که بودم فکر می‌کردم هر چقدر بزرگتر شوی، حسرت‌هایت کوچکتر خواهند شد. اما هر چه بزرگتر شدم،

دست‌هایم هم مثل قلبم کج هستند

دوست داشتم این نوشته را به سبکی بنویسم که هیچ

فرار

بعد از مدت‌ها را که آدم‌ها را می‌بینی، به واسطه زمان، رنگی که از چهره‌شان

خواستم.
پله‌ها را دانه به دانه
تا نقطه انقطاع
تا همان جا که دیگر فکرت در گوشه خیالم، گرم، یاد

۱

دلم برای خودم و کتاب‌هایی که یادشان را در گوشه‌به‌گوشه ذهنم روی هم تلنبار کرده‌ام،

سرم در نوشتن بود. در خواندن و بازخوانی آنچه شاید برای چندمین بار تکرارش می‌کردم. تکرار یک فکر