⚠️⚠️این مقاله در حال بازنویسی است.
نفرت
…نویسا و پویا
عشق، ماریا، جهان را فتح نمیکند اما خودش را چرا. تو خوب میدانی، تو که قلبت چنین سزاوار ستایش است،
…آرمان آرین در کتاب «غوغای خموش» مینویسد:
روح همچون جسم، رگ، حجم و جریان دارد اما به جای خون، اندیشه
سادهترین چیزها گاه در عجیبترین مکانها مأمن گزیدهاند. و تو این را با اینکه نمیدانی اما به قوانین طبیعت احترام
…در اواخر مارس سال ۱۸۸۲ بود که نیچه با لو سالومه آشنا شد. دختری روس که بنا به عرف رایج
…نمیدانم تا به چه اندازه با بیخوابی دست و پنجه نرم کردهاید اما این حقیقت را با جان دل از
…آنقدر در نوشتن، سماجت ورزیدهام که گاهی من آن را رها میکنم، اما او من را رها میکند. برای خودش
…دلم میخواست
میشد از همه قد بلندتر بودم
بالای سر همه راه میرفتم و
افکارشان را میخواندم.
دلم میخواست میشد
…امیدوارم با انتخابیشدن چنین دروسی «دانش خانواده، دفاعمقدس، اندیشه 1و2 و ...» نفس راحتی از دست این اساتید بکشیم.
زاویه دید باحالی به ازدواج بود.خوشماومد.دستخوش
مشتاق خواندن تعریف دقیقترتان از زندگی هستم.
زندگی برای من مثل یه پرسش میمونه. اینکه حواسم زنده باشه و اطرافم را حس کنم و مثل مردهها نسبت…
بالاخره فهمیدم این «فوف»از کجا اومده.دیگه برم با ذهن اروم بخوابم مرسی😂🧘🏻♀️