زمانی که برای اولین بار نگاهم به آبی دریا تلقی کرد، را یادم نمیآید اما حتم دارم که لحظاتی شیرین
…پست وبلاگ
دلم میخواست
میشد از همه قد بلندتر بودم
بالای سر همه راه میرفتم و
افکارشان را میخواندم.
دلم میخواست میشد
…زندگی که صدایت را زیر میگیرد.
نمیپرسی چرا؟
چون چراییاش را خود میدانی.
مشغله زندگی این است.
و چون روزها
در آن حوالی
دوستانی را یافتم.
گرم همچون خون
سرد همچون باد
با تضادی خامُش
مهرشان چادری بر من شد.
امروز بعد از اتمام تکلیف مرتبط با درس روش تحقیق (پروپوزال نویسی) و خواندن چند مطلب در اینترنت، ذهنم به
…واقعیتِ موضوع این بود که مدتی بود سردرگمی، من را از روبهرو شدن با لایههای عمیقتر وجودم بازداشته بود. مثل
…دیشب سر ساعت ۲۰ دوباره یک حس عجیب من را از ادامه مطالعه بازداشت. هر چند روز یکبار این حال
…در گفتوگو با پریسا سعادت او جمله قشنگی در باب دوستی و همراه خوب به من گفت که من
…پریدم، پریدی، چه ساده همه چیز پَر میشود
هنوز یک لنگه پا در هوا ماندهام
منتظر تو، منظره یک پنجره
“همیشه باید عکس بگیریم، حتی اگر نه با دوربین بلکه با ذهنمان. خاطراتی که به عمد ثبت میشوند،
…خالیام، پرشده از تو
در لبهی طاقچهی عادت، عکسی رنگی
که همچون جامِ خالی هر روز به لبش میگیرم.
به
بیل گیتس و سوالاتی که ارزش پرسیدن دارند
بیل گیتش در خاطرات شخصی خویش عنوان میکند: …
مواجهه دو شخصیت متفاوت مانند مواجهه دو ماده شیمیایی است. یا هیچ واکنشی نمیدهند یا هر دو تغییر میکنند.(کارل یونگ)
…اگر به انسان نشان دهید چیست، بهتر میشود. (روتخر برخمان به نقل از آنتوان چخوف)
دنبال یک جمله کوتاه برای توصیف هدفِ خودم از نوشتن میگشتم. نوشتم:«شیفته نوشتن به برای یادگیری اندیشیدن» اما آیا واقعا
…در این نوشتار با پیشینهی نظریه دلبستگی و مسیری که تا امروز به منظور کامل شدن پیمودهاست، آشنا میشویم. نظریه دلبستگی،
…دوباره سخنم به لفافه افتاده بود. چیزی بود که آن پشتها، همان جا که از چشم من پنهان است، قایم
…گفتوگو با پریسا سعادت
چندی است که نوشته های دوستانِ نویسندهِ همراه با استاد …
بالاخره فهمیدم این «فوف»از کجا اومده.دیگه برم با ذهن اروم بخوابم مرسی😂🧘🏻♀️