مکالمه درونی
احساس کردم در حال از دست رفتن هستم. مثل حس پرت‌شدن از لبه صخره
…پست وبلاگ
« تنهایی ما را به نحوی معنادار و اثربخش از دیگران جدا نگه می‌دارد، اما درست
…
(توجه) این نوشته در ادامه تداعی‌های حاصل از نوشته « …
در این نوشته قصد دارم به معرفی چند برنامه و وبسایت که نقطه‌های عطف زندگی من را تشکیل می‌دهند اشاره
…
کوچکتر که بودم فکر می‌کردم هر چقدر بزرگتر شوی، حسرت‌هایت کوچکتر خواهند شد. اما هر چه بزرگتر شدم،
…
+ برای درک این نوشته نیازمند تماشای فیلم Dune: Part One
…
در خواب بود یا بیداری؟ نمی‌دانم. در کاناپه‌ای راحتی، روبه دو کاناپه‌ی دیگر نشسته بودم. بر روی یکی
…
شمیسا از من پرسید: «رویت چه چیزی در یک فرد برای تو ارزشمند هست؟» من هم
…
بحث در مورد دوست و دوستی هیچ وقت پایان‌پذیر نیست. سین و میم هم که تنش‌شان برای بحث دارای انواع
…
فکر کنم گفتگوهای سین و میم ادامه‌دار خواهند ماند. دنیای ذهنی من در باب شخصیت این دو تازه جان گرفته
…
در دوران دانشجوییِ هر یک از ما، درس‌هایی را به عنوان مکمل دینی تقویتی به خوردمان می‌دهند. بنده
…
رنگین‌کمان احساسات
بین آدم‌ها خیلی چیزها نگفته می‌ماند و نگرانی اصلی هم همین ناگفته‌ها هستند.
دو سه نکته گفتم.
در ایام سستی
در آن حال که توان فسرده.
جان، کاسته.
و نان جز مشتی انرژیِ
در دنیای خیال به قامت یک پزشک درآمده بودم. پزشکی که در حال یادداشت‌برداری از یک تشریح است و شاگردانی
…
من عاشق تشبیه و استعاره‌ام. فکر کنم با آن‌ها پیمان همیشگی بسته‌ام. از آن پیمان‌های ناگسستنی. ظرفیتی که این دو…