واقعیتِ موضوع این بود که مدتی بود سردرگمی، من را از روبهرو شدن با لایههای عمیقتر وجودم بازداشته بود. مثل ماشین چمنزنی به جانِ خودم افتاده بودم و هر جوانهای را که سر به بیرون دوانده بود، نیاسوده از دم تیغ رد میکردم. بدون هیچ اطلاع قبلی یا حداقل چک کردن کارت شناسایی (ID). گلایهای از جوان و بیتجربه بودنم نیست اما چرا بدون تحقیق و … دست به عمل میزدم جای باز کردن گیومه و طرح سوال میگذارد. خب شاید به ترسِ من از چیزهای تازه برمیگردد. از چیزهایی که میتوانند برای من چالشساز و مانع تمرکز من در مطالعه باشند.
بگذارید از داستان من و یادگیری کمی برایتان بازگو کنم:
این ماجرا بر میگردد به زمانی که کلاس سوم بودم. در آن سال برادرم برای رفتن به دانشگاه، به شهر دیگری عزیمت کرد. در نتیجه وسایلی از او برجا ماند. از جمله این موارد میز نسبتا بزرگی بود که من کشش عجیبی به سمتش داشتم. در نتیجه در نبودِ او مکان مناسبی برای مطالعه من فراهم شده بود. در یک عملیات شبانه به محل مدنظر کوچ کردم. پس از مدتی که مکان مطالعهام به ثبات رسید و من نیز به «یگانگی در هدفم» کمی نزدیکتر شده بودم، برای کسب مهارت در یادگیری، آستینهای خود را بالا زدم و اساسنامهای برای مطالعه خودم هوا کردم:
۱) درس تدریس شده در کلاس را همان روز بخوان و تکالیفش را تا حد امکان تا پایان روز به اتمام برسان.
۲) در کلاس شنونده خوبی باش و سعی کن اکثر مطالب را دریافت کنی، اگر مواردی بر جای ماندند، با سوال از معلم به اختلافات ذهنی خود در کلاس تا حد امکان پایان بده.
۳) اولین مرحله یادگیری هر چیز تازه از طریق متن، خواندن متنها از طریق ایجاد سوال و درگیری ذهنی است.
۴) استفاده از چند کانال مغزی برای یادگیری به بهرهوری یادگیری میافزاید. پس درگیری حواس مختلف به تمرکزت بیفزا. مثلا متن را با صدایی که انرژی زیادی از تو نگیرد بخوان تا هم از شنوایی و هم از بینایی به طور همزمان استفاده کرده باشی.
۵) اگر مطلبی کمی طولانی بود و یادیگری آن در اولین فرصت سخت بود، سعی کن برای یادگیری و بهیادآوری آن از رمزها استفاده کنی.
۶) سعی کن مطالب را به هم ربط بدهی و یادگیری پیوستهای برای «مطالب به ظاهر نامرتبط» ایجاد کنی. هر چه بیشتر بتوانی مطالب جدید را به مطالب قبلی ارتباط دهی، در به یادآوری دوباره آنها موفقتر خواهی بود.
۷) قدرت مسیر را فراموش نکن. قرار گرفتن در مسیر درست کافی است تا تو را به نقطههای مثبت پیوند دهد.
۸) از چرایی کاری که انجام میدهی، آگاه باش.
۹) هر جلسه یادگیری شامل ۴۵ تا ۵۰ دقیقه میشود. پس از حداکثر ۵۰ دقیقه مطالعه، از جای خود بلند شو و کمی با راهرفتن و حرکات نرمشی از خستگی جسمی خود بکاه.
۱۰) خواندن مطالب را به صورت رفت و برگشتی انجام بده. (در دور اول مطالعه با مطالب مهم آشنا شو، نکات مهمتر را علامتگذاری کن. در دور دوم متن را به طور کلی بخوان و سعی کن مطالب را در ذهنت نظم بدهی. در دور سوم به وسیله نمودار و مرور جملات خیلی مهم از کل متن خلاصهای خیلی کوتاه تهیه کن.)
توجه داشته باش که هدف از تهیه خلاصه نظم ذهنی و کمک به پردازش ذهنی مطالب میباشد. (رونویسی ممنوع)
۱۱) سم مطالعه رقابت است. به قول نادر ابراهیمی «احساس رقابت احساس حقارت است.» پس به وسیله ایجاد پیوندهای دوستی به همخوانی امتیاز ویژهای بده.
۱۲) اگر حوصله انجام کاری به تنهایی را نداری برای اینکه در باب موفقیتپذیری مسیر اطمینان یابی، حتما همراهی در مسیر داشته باش. (صحبت با دیگری درباره مطالب خوانده شده به مدت زمان ماندگاری مطلب کمک شایانی میکند.)
۱۳) تفکر کمالگرا موجب پدیدآمدن نگاه تحریف شده میشود. همواره بهتر از ما وجود خواهند داشت. اگر «پیشرفت ما نسبت به خود قبلیمان» برای ما مهم باشد، همین برای ترسیم مسیری بیحاشیه برای ما کافی خواهد بود.
۱۴) به خودت دروغ نگو. (ناملایمات و شکستهای گذشته را بپذیر و به امکانات زمان حال بیاندیش.)
۱۵) خودت را به وسیله کسب تجربههای تازه پیدا کن. اگر در آفرینش هویت خود نکوشی بعدها در بسیاری از زمینهها به مشکل برخواهی خورد. (نگذار بقیه قطبیدهات بکنند.)
۱۶) اگر از آنچه خواندی جملهای به دل نشست، از آن یادداشت بردار. پس از مدتی میتوانی خودت را در جملهها بیابی. زیرا جملههایی موردعلاقه ما خواهند بود که با واقعیت هستی ما هماهنگ باشند.
این ایده از کجا به من الهام شد؟
خب تعجبی ندارد که تحت تاثیر قوانین یاسای چنگیزی قرار نگرفته باشم. در درس اجتماعی دوران دبستان، معلم ما از این قوانین به اندازه کافی گفته بود که من را قانع کند که من هم برای زندگی نظاممند به چنین قوانینی نیازمند هستم. چون به مطالعه علاقهمند بودم، نیاز دیدم که برای اولین بار در این بخش از زندگیام قوانینی را به طور آزمایشی بپذیرم.
2 دیدگاه روشن اساسنامه من در یادگیری
🌱از تجربه های زیسته تان بیشتر بنویسید…
مثل بعضی کتاب ها نیستند که حس غریبی با آنها داشته باشی..
انگار پاسخ بعضی از سوالات خودت را لابلای آن ها می یابی…
بر روی چشم خانم آیدا عزیز