در راه به او برخوردم. اگر من را به ایستگاه اتوبوس نمیرساند، فکر میکنم که دیر رسیدنام حتمی بود. اما
…دسته: قلمنامه
عشق، ماریا، جهان را فتح نمیکند اما خودش را چرا. تو خوب میدانی، تو که قلبت چنین سزاوار ستایش است،
…آرمان آرین در کتاب «غوغای خموش» مینویسد:
روح همچون جسم، رگ، حجم و جریان دارد اما به جای خون،
سادهترین چیزها گاه در عجیبترین مکانها مأمن گزیدهاند. و تو این را با اینکه نمیدانی اما به قوانین طبیعت احترام
…تا به حال این حس را داشتهاید که از کنار مغازه یا مکانی بگذرید و آنجا آشنا به نظر برسد.
…در اواخر مارس سال ۱۸۸۲ بود که نیچه با لو سالومه آشنا شد. دختری روس که بنا به عرف رایج
…
آخرین دیدگاهها