DAVID12 970x400 - خلاصه‌ی بخش دوم کتاب «مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره» نوشته دیوید گلدارد

خلاصه‌ی بخش دوم کتاب «مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره» نوشته دیوید گلدارد

این نوشتار خلاصه‌ای بازنویسی‌شده از بخش دوم کتاب «مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره» نوشته «دیوید گلدارد» را دربرمی‌گیرد. این کتاب از شش بخش و ۲۸ فصل تشکیل شده است.

بخش دوم کتاب از سیزده فصل اصلی تشکیل شده است:

  • (۴) توجه به مراجع و استفاده از پاسخ‌های کوتاه
  • (۵) انعکاس محتوا 
  • (۶) انعکاس احساسات
  • (۷)  انعکاس محتوا و احساسات 
  • (۸) شیوه‌های دیداری، شنیداری و احساسی 
  • (۹)  طرح سوالات 
  • (۱۰)  خلاصه‌کردن 
  • (۱۱) قاب‌گیری یا شکل‌گیری مجدد 
  • (۱۲)  رودررویی (مواجهه) 
  • (۱۳) مبارزه با عقاید خود-تخریب 
  • (۱۴) بررسی راه‌حل‌ها (کشف گزینه‌ها) 
  • (۱۵)  اقدام تسهیلی 
  • (۱۶)  پایان دادن به جلسه مشاوره 

 

فصل ۴
توجه به مراجع و استفاده از پاسخ‌های کوتاه
(Attending to the client and the use of minimal response)

اگر در نظر بگیرید که: 

  • مراجع آمده است تا با شما صحبت کند و چیزهایی را که در سینه‌اش نهفته است بیرون بریزد و 
  • احساساتی را ابراز کند که گفتن آن‌ها به دوستان و فامیل مشکل است و اینکه 
  • او نیامده است تا شما برایش صحبت کند،

در این صورت شما درک بهتری از رابطه مشاوره به دست خواهید آورد.

 

یک مشاور خوب در درجه اول شنونده است

لازم است که مشاور به آنچه که مراجع می‌گوید با دقت توجه کند و کوچک‌ترین جزئیات را با دقت به خاطر بسپارد زیرا بدین وسیله است که می‌تواند به مراجع کمک کند تا بر گم‌گشتگی و گیجی خود غلبه کند، مشکلش را تشخیص دهد و راه‌حل‌های موردنیاز خود را کشف کند. تنها در صورتی مراجع با این احساس که کار سودمندی به وقع پیوسته است جلسه را ترک می‌کند که مشاور شنونده‌‌ی خوبی برای درک احساسات و شرایط او بوده باشد.

 

اهمیت پاسخ کوتاه در فرایند مشاوره

بهترین راه برای اینکه به مراجع نشان دهید که توجه کاملی به وی دارید، استفاده از پاسخ‌های کوتاه است. 

مشاوره هنر گوش‌دادن سازنده (سودمند و گره‌گشا) است پس استفاده از پاسخ‌های کوتاه ضروری است. 

شکل‌های پاسخ کوتاه

  • تکان‌دادن سر به عنوان پاسخ کوتاه غیرکلامی
  • استفاده از اصطلاحاتی نظیر «آهان، اوهوم، بله، بسیارخوب و درست است»  به منظور تصدیق مراجع در فواصل منظم میان صحبت‌های او، یا استفاده از پاسخ‌های کمی بلندتر مثل: «گوشم با شماست، می‌فهمم»
  • هماهنگ‌کردن سرعت کلام خود با سرعت کلام مراجع
  • نشانه‌گذاری اهمیت جملاتی از مراجع با تاکید خود
  • استفاده از همراهی غیرکلامی مانند حالت چشم، حالت‌های صورت و وضعیت بدن
  • هماهنگ‌ساختن رفتارهای غیرکلامی خود با مراجع (این رفتار موجب صمیمت بیشتر می‌شود.)
    برای مثال اگر مراجع بر لبه صندلی نشسته است در حالی که دست‌هایش روی زانوهایش است و به جلو نگاه می‌کند بهتر است مشاور نیز به همین صورت بنشیند.
    اگر مشاور مدتی با رفتارها و حالات غیرکلامی مراجع همانندسازی کند، اغلب اما نه همیشه، مراجع نیز با رفتارهای مشاور همانندسازی می‌کند. به این وسیله مشاور می‌تواند تغییری در حالات هیجانی مراجع ایجاد کند. 
  • برقراری سطح مناسبی از «تماس چشمی» 

 

توجه(۱): پاسخ‌های کوتاه را به طور مناسب به کار ببرید. در صورت استفاده نابه‌هنگام، امکان انحراف گفتگو از مسیر اصلی‌اش است. و برعکس اگر به اندازه کافی نیز مورد استفاده قرار نگیرند، مراجع تصور می‌کند که شما به آنچه او می‌گوید، توجه خاصی ندارید.

توجه(۲): مشاور باید مراقب باشد تا در طول جلسه بدن خود را به سرعت حرکت ندهد زیرا این عمل موجب آشفتگی و برهم‌زدن افکار او خواهد شد. (اما آزاد است تا وضعیت بدن خود را به آرامی و به طریقی عادی حرکت دهد.)

به یاد دارم هنگامی که یک مشاور تازه‌کار بودم اغلب برآنچه که مراجع می‌گفت تمرکز کامل نداشتم و در عوض به دنبال پاسخ مشاوره‌ای بعدی خود بودم. این رفتار من واقعا برای جریان مشاوره مخرب بود. این حالت ناشی از هیجان و تمایلم برای حرفه‌ای به نظر رسیدن بود، به جای اینکه یک دوست واقعی به نظر آیم. همچنین من نسبت به سکوت نیز احساس ناخوشایندی داشتم و احساس می‌کردم مسئولم تا فواصل میان این بحث‌ها را پر کنم. اما الان در عوض احساس می‌کنم که باید به مراجع، البته اگر خودش بخواهد، اجازه داد تا در سکوت فکر کند.»
دیوید گلدارد

فصل ۵
انعکاس محتوا (بازگوکردن محتوای گفتار)
(Reflection of Content with paraphrasing)

توجه به مراجع تنها از راه همانندسازی غیرکلامی و دادن پاسخ‌های کوتاه کافی نیست. نیاز است تا مشاور با بیرون کشیدن جزئیات مهم از گفته‌های مراجع، نه به صورت طوطی‌وار بلکه با عبارات و کلمات خودش آن‌ها را بازگو کند.

بدین وسیله مشاور با برگرداندن نکات مهم از گفته‌های مراجع به خودش  می‌تواند روشن‌سازی نسبی از آنچه گفته شده است داشته باشد. انعکاس محتوا از سوی شما نباید رشته افکار مراجع را پاره کند بلکه باید سعی کند که جریان آن را حفظ کند. این فرایند به این می‌ماند که مشاور با مراجع برای طی مسیری همراه شده است.

مهم نیست که پاسخ‌های شما به عنوان یک مشاور چقدر کامل هستند بلکه مهم است رابطه‌ای صمیمانه، اعتمادبرانگیز و واقعی با مراجع خود برقرار کنید که در آن واقعا خودتان باشید. به این معنا که شاید شما گاهی اوقات اشتباه کنید و به طور اتفاقی چیز نامناسبی بگویید. تا جای ممکن از خطاکردن اجتناب کنید اما اگر چنین شد از پاسخ نامناسب خود برای ایجاد تعامل میان خود و مراجعتان استفاده کنید. (مرتبط با موضوع بی‌واسطگی در فصل ۱۸)

انعکاس محتوا به مراجع کمک می‌کند که در مورد آنچه گفته است آگاهی بیشتری پیدا کند. این آگاهی به او کمک خواهد کرد که اهمیت آنچه را گفته است درک کند و از سردرگمی خویش خلاص شود.

 

فصل ۶
انعکاس احساسات
(Reflection of Feelings)

شباهت و تفاوت با انعکاس محتوا

شباهت آن با انعکاس محتوا: شامل بازگرداندن اطلاعات به دست آمده از مراجع به خود اوست.

تفاوت آن با انعکاس محتوا: این مهارت با احساسات سر و کار دارد در حالی که انعکاس محتوا از محتوای آنچه که مراجع می‌گوید شکل می‌گیرد.

 

چرا شناخت تفاوت احساسات و افکار برای مشاور مهم است؟

۱- جای افکار در سر است اما احساسات در پیوند با حواس فیزیولوژیکی ما هستند.
برای مثال شخص مضطرب کف دست‌هایش عرق می‌کند.

۲- معمولا مراجعان از شناسایی احساساتشان اجتناب می‌کنند تا از دردی که با هیجانات قوی مانند غم، اضطراب و خشم همراه است دوری کنند. (احساسات با هیجانات در ارتباط هستند.)

۳- شما به عنوان یک مشاور باید مراجعان خود را تشویق کنید تا هیجانات خود را تجربه کنند. (برخلاف قاعده اجتماعی که ما سعی می‌کنیم تا از راه تشویق مردم به گریز از احساساتشان آن‌ها را آرام کنیم.)
با این کار به مراجعان خود کمک خواهید کرد که از هیجاناتشان خالی شوند و رو به جلو حرکت کنند. (پیشرفت) درمان از راه رهاکردن هیجانات را تخلیه هیجانی یا پالایش (catharsis) می‌نامند.

اجازه بدهید مراجعتان گریه کند، سعی در آرام کردن او نداشته باشید، با دخالت شما او از احساساتش بیرون کشیده خواهد شد و از تاثیرات کاتارسیس کاسته خواهد شد.

۴- مردم معمولا واژه «احساس» را در توصیف «فکر» به کار می‌برند. این در حالی است که احساسات معمولا با یک واژه بیان می‌شوند و تنها افکار هستند که می‌توانند به صورت عبارتی از واژه‌ها بیان شوند. به جای «احساس می‌کنم شما دچار سوتفاهم شده باشید.» از «فکر می‌کنم شما دچار سوتفاهم شده باشید» استفاده می‌کنیم.

۵- هر گاه احساسی را منعکس می‌کنید آماده‌ی دریافت یک پاسخ چشمگیر از طرف مراجع خود باشید.

به فرض، شما به مراجع خود پاسخ می‌دهید: «عصبانی به نظر می‌رسی.» و هنگامی که او با عصبانیت به شما پاسخ می‌دهد: «نه من عصبانی نیستم.» باید خوشحال باشید چون او مقداری از عصبانیت را سر شما خالی کرده است و الان احساس آرامش می‌کند.

 

انسان به مثابه دیگ زودپز

اگر هر انسان را همچون دیگ زودپزی فرض کنید. هنگامی که انرژی کافی درونی داریم به طور اثربخشی عمل می‌کنیم. فشارهیجانی در مواقع بحرانی زندگی فرآیندهای فکری ما را مسدود می‌کند. غلبه بر احساستمان در چنین مواقعی و کنترل‌ آن‌ها تنها به وسیله «تخلیه فشارهای هیجانی» امکان‌پذیر خواهد بود. یک مشاور توانا مراجعش را قادر می‌سازد تا به طور کامل هیجاناتش را تجربه کند و در نتیجه تخلیه هیجانی به احساس آرامش دست پیدا کند. 

تنها کافی است با مراجع همراه شوید و به گفته‌های او توجه کنید تا احساسات شما نیز با او همانندسازی کند. هر چقدر در همانندسازی و درک احساسات مراجع به خوبی عمل کنید، پاسخ‌های شما نیز طبیعی‌تر جلوه خواهد کرد.

 

فصل ۷
انعکاس محتوا و احساسات
(Reflection of Content and Feelings)

مهارت‌های استفاده از پاسخ کوتاه، انعکاس محتوا و انعکاس احساسات اساسی‌ترین و مهم‌ترین مهارت‌ها هستند چون پایه‌ای را برای افزودن سایر مهارت‌ها تدارک می‌بینند. 

برای کوتاه بودن پاسخ خود به عنوان مشاور، یا از انعکاس احساس استفاده کنید یا از انعکاس محتوا. (نه هر دو) 

برای کمک کردن به مراجع برای تجربه کردن احساسات خود بهتر است که از انعکاس احساسی بهره برده شود.

یادآوری:
مشاوره یعنی همراهی‌کردن و راه‌رفتن در کنار فردی که در حال شناسایی جهان خویش است. به تعبیری یک مشاور باید با کفش‌های مراجع راه برود (خود را جای او بگذرد.) در چنین حالتی مشاور سعی می‌کند که جهان را از نگاه مراجع ببیند و خود را جای او بگذارد تا آنچه را که مراجع احساس می‌کند بهتر بفهمد. تنها به این شکل است که رابطه‌ی درمانی شکل می‌گیرد.

 

فصل ۸
شیوه‌های دیداری، شنیداری و احساسی
 (The seeing, hearing, and feeling modes)

هر فرد نسبت به دیگری منحصر‌به‌فرد است چون شیوه‌ی ادراک و تفکر ما نسبت به دیگری متفاوت است. بسیاری از تجربه‌های ما به حواسی مرتبط می‌شود که به وسیله‌ی آن‌ها با محیط اطرافمان ارتباط برقرار می‌کنیم. حواس بدنی ما با محرک‌های بیرونی، حواس فیزیکی درونی و احساسات هیجانی ما در ارتباط هستند. 

(منظور از حواس فیزیکی درونی گیرنده‌های حسی است که در ارتباط با از اعضای داخلی بدن هستند مثل حس گرسنگی.)

در نتیجه ترکیب اطلاعات حاصل از حواس و احساسات، ما نسبت به جهان آگاهی می‌یابیم. (به این شیوه‌ی «جنبشی» یا «احساسی» آگاهی می‌گویند.) 

از طریق این سه شیوه می‌توانیم جهان اطراف خود را تجربه کنیم:

  • ۱- شیوه جنبشی یا احساسی
  • ۲- شیوه بصری یا دیداری
  • ۳- شیوه شنیداری

مردم نه تنها جهان را با صورت‌های متفاوت تجربه می‌کنند بلکه همان‌گونه که «بندلر» و «گریندر» یعنی پیشگامان برنامه‌ریزی عصب‌شناسی – زبانی (neuro linguistic programming) توضیح داده‌اند: «مردم به شیوه‌های متفاوت فکر می‌کنند.»

به نظر می‌رسد بیشتر مردم به طور عمده به یکی از سه شیوه بیش از دوتای دیگر متکی‌اند.

برای شناسایی شیوه‌‌ی تفکر افراد نیاز است به فرد مقابل با دقت گوش کنید. در این صورت به شیوه‌ی او پی خواهید برد.
۱- شنیداری: می‌شنوم چه می‌گویی
۲- دیداری: این طور به نظر می‌رسد که …
۳- احساسی: روی نقطه حساسی دست گذاشتی.

درباره‌ی هماهنگی با شیوه‌ی رفتار مراجع در بخش‌های قبلی صحبت کردیم. شیوه‌ی دیگری از هماهنگی استفاده از زبان مشابه مراجع است. هر چه بیشتر با مراجع هماهنگ باشید او با  احساس آرامش، ایمنی و آزادی بیشتری در گفتگو با شما همکاری می‌کند. 

مطالبی که در این فصل بیان شد ریشه در NLP دارد، اگر علاقه‌مند هستید می‌توانید بیشتر در این مورد مطالعه کنید.

 

فصل ۹
طرح سوالات

در این باب باید توجه داشته باشید: 

۱- در صورتی که مهارت‌هایی را که فراگرفته‌اید به کار گیرید و محتوا را به مراجع بازگردانید، بیشتر اطلاعات بدون اینکه لازم باشد مشاور سوالی کند به دست خواهد آمد. 

۲- در صورت احساس نیاز به پرسیدن سوال از خود بپرسید که: «هدفتان از پرسیدن این سوالات چیست؟»
پرسش را وسیله‌ای برای ترغیب مراجع استفاده نکنید به چند دلیل:

  • فرایند مشاوره بیشتر شبیه بازپرسی خواهد شد و مراجع آزادی چندانی نخواهد داشت.
  • با پرسش مراجع را از مسیر رسیدن به مشکل واقعی دور و گمراه خواهیم کرد. زیرا معمولا یک مراجع تا زمانی که مدت زمانی را صرف پرداختن به محدوده کلی در برگیرنده مسئله خود نکند، به سراغ مشکل واقعی خود نمی‌رود.
  • با طرح سوال مراجع فرامی‌گیرد که منتظر سوالات بعدی شما باشد.

۳- دو تقسیم‌بندی برای انواع سوالات:

  • سوالات بسته (open questions):

سوالاتی با جواب مشخص و کوتاه هستند که به دلیل نیاز به اطلاع داشتن از پاسخی دقیق پرسیده می‌شوند.
بیشتر با قید پرسشی «آیا» بیان می‌شوند.

  • سوالات باز (Closed questions):

سوالاتی که میدان بیشتری به مراجع می‌دهند تا به کشف حدود مربوطه بپردازد. در واقع فرد را تشویق می‌کند که آزادانه به بیان مطالب اضافی بپردازد.
بیشتر با قید‌های پرسشی «چه» و «چگونه» عنوان می‌شوند.

توجه: از طرح سوالاتی که با «چرا» شروع می‌شوند خودداری کنید. به چند دلیل:

  • مراجع تلاش می‌کند که دلیل قانع‌کننده‌ای بیاید که این موجب می‌شود تا تمرکز خود را از جریان درونی‌اش از دست بدهد.
  • پاسخ به این قید همراه با «بهانه و دلیل‌تراشی» خواهد بود.

 

۴- با طرح سوال می‌توان به سه هدف مهم دست یافت:

  • (۱) تشویق مراجع به مطرح‌کردن مسائل و مشکلات خود
  • (۲) کمک به مراجع برای دقیق و واضح بودن
  • (۳) یاری به مشاور برای رسیدن به درک دقیق موقعیت مراجع

 

این مطلب در حال کامل‌شدن است.🤔

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

آخرین دیدگاه‌ها

  1. بالاخره فهمیدم این «فوف»از کجا اومده.دیگه برم با ذهن اروم بخوابم مرسی😂🧘🏻‍♀️

  2. امیدوارم با انتخابی‌شدن چنین دروسی «دانش خانواده، دفاع‌مقدس، اندیشه 1و2 و ...» نفس راحتی از دست این اساتید بکشیم.

  3. زاویه دید باحالی به ازدواج بود.خوشم‌اومد.دست‌خوش