karan mandre FUYSmgif7c8 unsplash 970x400 - اختلالات دوقطبی

اختلالات دوقطبی

اختلالات دو قطبی و اختلالات مرتبط با آنها (bipolar and related disorders) در DSM-5-TR در فاصله بین دو فصل ۲ و ۴ قرارداده شده‌اند زیرا از لحاظ سمپتوم‌ها، سابقه خانوادگی و ژنتیک به عنوان یک پل بین این دو طبقه‌بندی تشخیصی قرار دارند.

  • فصل (۲): اختلال طیف اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک 
  • فصل (۴): اختلالات افسردگی 

اختلالات این فصل عبارتنداز:

  • اختلال دوقطبی نوع (۱) (Bipolar Disorder type1)
  • اختلال دوقطبی نوع (۲) (Bipolar Disorder type2)
  • اختلال سیکلوتایمیک (Cyclothymic Disorder)
  • اختلال دوقطبی و اختلال مرتبط با آن ناشی از ماده دارو
  • اختلال دو قطبی و اختلال مرتبط با آن ناشی از یک عارضه پزشکی دیگر 
  • اختلال دو قطبی و اختلالات مرتبطِ مشخص و نامشخص

۱

میراث‌دار اختلال سایکوز عاطفی

معیارهای اختلال دو قطبی نوع (۱) میراث‌دار اختلال مانیک-‌دپرسیو (manic-depressive disorder) یا سایکوز عاطفی (affective psychosis) هستند که در قرن نوزدهم توصیف شدند. تفاوت آنها با آن توصیف کلاسیک در این است که نه سایکوز و نه تجربه کردن یک اپیزود افسردگی ماژور برای تشخیص این اختلال ضروری نیستند.

با این حال، اکثر افرادی که سمپتوم‌هایشان معیارهای لازم برای یک اپیزود مانیک تمام عیار (حضور تمام معیارها) را برآورده می‌کنند در طول زندگی خود اپیزودهایی از افسردگی ماژور را نیز تجربه می‌کنند.

۲

این نوع دوقطبی اصلا نباید سابقه‌ی مانیا داشته باشد

اختلال دو قطبی نوع (۲) مستلزم این است که فرد در زندگی خود حداقل یک اپیزود افسردگی ماژور و حداقل یک اپیزود هیپومانیک را تجربه کند (اما اصلاً سابقه مانیا نداشته باشد).

اختلال دوقطبی نوع (۲) دیگر به عنوان یک عارضه خفیف‌تر (milder) یا با شدت کمتر از اختلال دوقطبی نوع (۱) محسوب نمی‌شود به دو علت زیر:

  • بار سنگین افسردگی در اختلال دو قطبی نوع (۲) 
  • بی ثباتی خلق (instability of mood) در افراد مبتلا به اختلال دو قطبی نوع (۲) که اغلب مواقع با اختلال جدی عملکرد در زمینه اجتماعی و شغلی همراه است.

۳

اختلالی که معیارهای لازم برای یک اپیزود را برآورده نکرده است

اختلال سیکلوتایمیک در مورد بزرگسالانی به کار می‌رود که به مدت حداقل ۲ سال، هم دوره‌هایی از افسردگی و هم دوره‌هایی از هیپومانیا را تجربه می‌کنند بدون آن که هرگز معیارهای لازم برای یک اپیزود مانیا، یک اپیزود هیپومانیا یا یک اپیزود افسردگی ماژور را برآورده کنند (در مورد کودکان، معیار مدت، ۱ سال کامل است.)

۴

پدیده‌های مانیک‌مانند

تعداد زیادی از موادسومصرفی، بعضی داروهای تجویزی و چندین عارضه پزشکی می‌توانند با پدیده‌های مانیک‌مانند در ارتباط باشند. این واقعیت در اختلال دوقطبی و اختلال مرتبطِ ناشی از ماده/دارو و در اختلال دوقطبی و اختلال مرتبطِ ناشی از یک عارضه پزشکی دیگر مد نظر قرار گرفته است.

این واقعیت که بعضی افراد که پدیده‌های مانیک‌مانندی را با سمپتوم‌هایی تجربه می‌کنند که معیارهای اختلال دو قطبی نوع (۱)، معیارهای اختلال دو قطبی نوع (۲) و یا معیارهای اختلال سیکلوتایمیک را برآورده نمی‌کنند در طبقه دیگر اختلال دو قطبی مشخص و دیگر اختلال دو قطبی نامشخص مدنظر قرار گرفته است.

۵

اختلال دوقطبی نوع (۱)

 

معیارهای اپیزود مانیک

(A) حداقل به مدت ۱ هفته، در اکثر ساعات روز و تقریباً هر روز فرد آشکارا و به شیوه ای غیر عادی و مستمر خلق بالا (elevated mood) دارد، خوش اخلاق و معاشرتی شده است، یا زودرنج و تحریک‌پذیر است و فعالیت یا انرژی وی به شیوه‌ای غیرعادی و مستمر زیاد است (در صورت نیاز به بستری شدن فرد، معیار “مدت” را باید نادیده گرفت.)

(B) در طول آشفتگی خلقی و افزایش انرژی یا فعالیت سه سمپتوم یا بیشتر از موارد زیر با درجاتی قابل‌توجه وجود دارند و نشان‌دهنده‌ی تغییری قابل توجه در رفتار عادی فرد هستند (اگر مود فرد صرفاً تحریک‌پذیری است، باید حداقل ۴ سمپتوم از سمپتوم‌های زیر وجود داشته باشند:

۱) عزت‌نفس فرد بیش از حد زیاد شده است یا خودبزرگ‌بینی دارد.

۲) نیاز به خواب کاهش یافته است (مثلاً، فقط ۳ ساعت می‌خوابد و احساس میکند خستگی رفع شده است.)

۳) معاشرتی‌تر و خوش‌صحبت‌تر از حالت معمول است یا پرحرفی می‌کند.

۴) فرار افکار دارد یا احساس می‌کند، افکار با سرعت زیاد از ذهنش عبور می‌کنند طوری که فرصت نمی‌کند آنها را بر زبان بیاورد.

۵) حواسپرتی: حواسش به آسانی پرت می‌شود (توجهش به آسانی جلب محرک‌های بیرونی بی‌اهمیت و بی‌ربط می‌شود.) این موضوع را خودش گزارش میدهد یا دیگران مشاهده میکنند.

۶) به فعالیت‌های هدفمند (پروژه‌ها) بیش از گذشته می‌پردازد (فعالیت‌های اجتماعی، شغلی، تحصیلی، یا سکشوال) یا پرتحرکی روانی-حرکتی دارد (یعنی فعالیت‌های بی‌هدف بیهوده و بی‌معنا دارد.)

۷) در حد افراط به فعالیت‌هایی می‌پردازد که می‌توانند پیامدهای بسیار ناراحت‌کننده داشته باشند (مثلاً به طور لجام گسیخته به خرید می‌پردازد، رفتارهای جنسی پرخطر در پیش میگیرد یا سرمایه گذاری های مالی احمقانه می‌کند.)

(C) این ناراحتی خلقی به اندازه کافی شدید است که باعث شود در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبه‌های زندگی فرد نابسامانی شدید به وجود آید یا مجبور شوند او را بستری کنند تا نتواند به خودش یا دیگران صدمه بزند، یا بعضی ویژگی‌های اختلالات سایکوتیک حضور دارند دیلوژن‌ها و یا هالوسینیش‌ها مثلاً، فرد باور دارد که ثروتمند است یک رسالت مذهبی مخصوص بر عهده دارد افراد مشهور را میشناسد.

(D) این اپیزود مانیک را نمی‌توان به اثر فیزیولوژیک و مستقیم یک ماده (مثلاً، مواد سومصرفی داروهای تجویزی یا سایر انواع مواد) یا یک عارضه پزشکی دیگر نسبت داد.

توجه: اگر در طول درمان با داروهای antidepressant مثلاً (دارودرمانی یا ECT)، یک اپیزود کامل مانیا شروع شود اما بعد از محو تأثیر فیزیولوژیک آن دارودرمانی به صورت تمام عیار با همه (سمپتوم‌های لازم) ادامه یابد، این وضعیت شاهد کافی برای این موضوع است که یک اپیزود مانیک (غیر ناشی از داروهای آنتی دپرسانت) وجود دارد و بنابراین می‌توان فرد را مبتلا به اختلال دو قطبی نوع (۱) اعلام کرد.

توجه: معیارهای A تا D یک اپیزود «مانیک» تشکیل می‌دهند برای این که بتوان فرد را مبتلا به اختلال دوقطبی نوع (۱) اعلام کرد حضور حداقل یک اپیزود مانیک ضروری است.

 

معیارهای اپیزود هیپومانیک

(A) حداقل به مدت ۴ روز پشت سر هم در اکثر ساعات روز و تقریباً هر روز به طور مشخص و بارز و به شیوه‌ای غیرعادی و مستمر، فرد خلق بالا دارد، خوش‌اخلاق و معاشرتی است یا زودرنج و تحریک‌پذیر است و فعالیت یا انرژی وی به شیوه‌ای غیرعادی و مستمر زیاد شده است.

(B) در طول ناراحتی خلقی و افزایش انرژی یا فعالیت، سه سمپتوم یا بیشتر از موارد زیر با درجاتی چشمگیر وجود دارند و تغییری قابل‌توجه در رفتار عادی فرد محسوب می‌شوند (اگر خلق فرد صرفاً زودرنجی یا تحریک پذیری است، باید حداقل ۴ سمپتوم از سمپتوم‌های زیر وجود داشته باشند):

۱) عزت نفس فرد بیش از حد زیاد شده است یا خودبزرگ‌بینی دارد.

۲) نیاز به خواب کاهش یافته است (مثلاً فقط ۳ ساعت می‌خوابد و احساس می‌کند خستگی رفع شده است.)

۳) پرحرف‌تر و خوش‌صحبت‌تر از حالت معمول است یا بسیار تند تند صحبت می‌کند.

۴) از این شاخه به آن شاخه می‌پرد یا خودش احساس می‌کند افکار با سرعت زیاد از ذهنش عبور می‌کنند طوری که فرصت نمی‌کند آنها را بر زبان بیاورد (فرار افکار)

۵) حواسش به آسانی پرت می‌شود (حواسپرتی) (توجه‌اش به راحتی جلب محرک‌های بیرونی بی‌اهمیت و بی‌ربط می‌شود.) این موضوع را خودش گزارش می‌دهد یا دیگران مشاهده می‌کنند.

۶) به فعالیت‌های هدفمند (پروژه‌ها) بیش از گذشته می‌پردازد (فعالیت‌های اجتماعی، شغلی، تحصیلی یا سکشوال) یا پرتحرکی روانی فیزیکی دارد یعنی فعالیت بی‌هدف و بی‌معنا دارد.

۷) در حد افراط به فعالیت‌هایی میپردازد که می‌توانند پیامدهای بسیار ناراحت‌کننده داشته باشند (مثلاً به طور لجام گسیخته به خرید و ولخرجی می‌پردازد، رفتارهای جنسی پرخطر در پیش می‌گیرد یا سرمایه گذاری‌های مالی احمقانه می‌کند.)

(C) این دوره با تغییر واضح در عملکرد فرد ارتباط دارد و عملکرد کنونی او با عملکرد عادی وی تفاوت دارد.

(D) ناراحتی و اختلال در خلق (مود) و تغییر در عملکرد از سوی دیگران قابل مشاهده است.

(E) این دوره به اندازه کافی شدید نیست که بتواند در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا سایر جنبه‌های مهم زندگی فرد نابسامانی ایجاد کند، یا به بستری کردن فرد نیازی نیست اگر خصوصیات سایکوتیک وجود داشته باشند. این دوره طبق تعریف اپیزود مانیک محسوب خواهد شد.

(F) این اپیزود قابل انتساب به آثار فیزیولوژیک و مستقیم یک ماده (مثلاً مواد سؤمصرفی داروهای تجویزی یا سایر مواد و داروها) یا یک عارضه پزشکی دیگر نیست.

توجه: اگر در طول درمان با داروهای آنتی دپرسانت (مثلاً دارو درمانی، ECT) یک اپیزود کامل هیپومانیا شروع شود و تا مدتی بعد از محو شدن تأثیر فیزیولوژیک آن نوع درمان ادامه یابد، این وضعیت شاهد کافی برای این موضوع است که یک اپیزود هیپومانیک (غیر ناشی از داروهای آنتی دپرسانت) وجود دارد. با این حال باید احتیاط را رعایت کرد زیرا حضور فقط یک یا دو سمپتوم (مخصوصاً، زودرنجی زیاد، عصبی بودن یا متلاطم بودن بعد از انجام روش درمانی مورد نظر برای افسردگی) برای اعلام وجود یک اپیزود هیپومانیک کافی نیست و همچنین الزاماً به معنای وجود یک استعداد ذاتی یا آمادگی فطری برای ابتلا به اختلال دو قطبی نیست.

توجه: معیارهای A تا F یک اپیزود هیپومانیک تشکیل می‌دهند. اپیزودهای هیپومانیک در اختلال دوقطبی نوع (۱) رایج هستند اما برای تشخیص این اختلال ضروری نیستند.

 

معیارهای اپیزود افسردگی ماژور

(A) از بین سمپتوم‌های زیر، پنج سمپتوم یا بیشتر در طول یک دوره ۲ هفته‌ای حضور داشته‌اند و نشان می‌دهند که عملکرد کنونی فرد با عملکرد قبلی او متفاوت شده است. حداقل یکی از معیارها (۱) خلق افسرده یا (۲) از دست دادن علاقه یا لذت است.

توجه: سمپتوم‌هایی که آشکارا علت‌های پزشکی دارند، نباید جزء این فهرست به حساب آیند.

۱) فرد بیشتر طول روز و تقریباً هر روز، خلق افسرده دارد. این موضوع را خودش اظهار میدارد (احساس می‌کند غمگین، تهی و خالی یا ناامید است) یا دیگران می‌بینند (به طور دائم گریه می‌کند، در شرف گریه کردن است یا چشم‌هایش همیشه پر از اشک هستند)

توجه: در مورد کودکان یا نوجوانان این حالت ممکن است به صورت زودرنجی و زودخشمی نشان داده شود.

۲) فرد بیشتر طول روز و تقریباً هر روز به همه فعالیت‌ها (یا تقریباً همه فعالیت‌ها) به شدت بی‌علاقه است. (این موضوع را خود او میگوید یا دیگران مشاهده می‌کنند.)

۳) به طور چشمگیر چاق می‌شود یا بدون گرفتن رژیم غذایی به طور چشمگیر لاغر شده است (لاغر یا چاق شدن چشمگیر یا معنادار یعنی این که فرد در عرض یک ماه بیشتر از ۵% وزن خود را از دست بدهد یا بیشتر از ۵% به وزنش اضافه شود) یا تقریباً هر روز بی‌اشتها یا پراشتها است.

توجه: ممکن است افزایش وزن مورد انتظار از مرحله رشدی کودکان در آنها مشاهده نشود.

۴) بی‌خوابی (اینسومنیا) یا پرخوابی (هایپرسومنیا) تقریباً در همه روزها.

۵) پرتحرکی روانی‌حرکتی یا کم‌تحرکی روانی‌حرکتی تقریباً هر روز (صرفاً خود فرد نباید شخصاً احساس کند که بی‌قرار یا کند شده است بلکه دیگران نیز باید این حالت را مشاهده کنند.)

۶) تقریباً هر روز احساس می‌کند بی‌حال و بی‌رمق است یا انرژی از دست داده است.

۷) تقریباً هر روز احساس میکند بی‌ارزش است یا بی‌دلیل احساس گناه (عذاب وجدان) شدید می‌کند (احساسی که ممکن است هذیانی باشد.) (این احساس گناه علاوه بر احساس گناهی است که فرد به خاطر بیماربودن خود تجربه می‌کند.)

۸) تقریباً هر روز توانایی فکرکردن یا تمرکز حواس او ضعیف است، یا نمی‌تواند تصمیم بگیرد و قاطع باشد. (این موضوع را خودش اظهار می‌دارد یا دیگران مشاهده می‌کنند.)

۹) به طور دائم به مرگ فکر می‌کند (این فکر فقط به “ترس از مرگ” محدود نمی‌شود)، به طور دائم به خودکشی فکر می‌کند بدون آنکه برنامه مشخصی برای آن داشته باشد، یا اقدام به خودکشی می‌کند یا برنامه مشخصی برای خودکشی دارد.

(B) این سمپتوم‌ها باعث میشوند فرد به رنج یا نابسامانی شدید در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبه‌های مهم زندگی دچار شود.

(C) علت این اپیزود را نمیتوان به اثر فیزیولوژیک و مستقیم یک ماده یا یک عارضه پزشکی دیگر مثلاً، کم کاری غده تیروئید نسبت داد.

توجه: معیارهای A تا C تشکیل دهنده یک اپیزود افسردگی ماژور هستند. اپیزودهای افسردگی ماژور در اختلال دو قطبی نوع (۱) رایج هستند اما برای تشخیص اختلال دو قطبی نوع (۱) الزامی نیستند.

تفکیک سوگ از اپیزود افسردگی ماژور

؟

 

ملاک‌بندی
اختلال دوقطبی نوع (۱)

(A) معیارهای لازم برای حداقل یک اپیزود مانیک برآورده شده‌اند. اپیزودهای هیپومانیک یا اپیزودهای افسردگی ماژور ممکن است قبل از اپیزود مانیک حضور داشته باشند یا بعد از آن ظاهر شوند.

(B) حداقل یک اپیزود مانیک توسط اختلال اسکیزوافکتیو بهتر توضیح داده نمی‌شود و به اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم، اختلال دیلوژنال یا دیگر اختلال طیف اسکیزوفرنی مشخص یا نامشخص یا دیگر اختلال سایکوتیک اضافه superimposed نمی‌شود. (چنین نباید باشد که فرد به اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم، اختلال دیلوژنال مبتلا باشد و یک اپیزود مانیک تمام عیار را نیز تجربه کند.)

 

اختلال دوقطبی نوع (۲)

فکر کنم معیارهای اپیزودها مشابه اختلال دوقطبی نوع (۲) هستند، باید مقایسه‌شون کنم😅

 

ملاک‌بندی
اختلال دوقطبی نوع (۲)

(A) حضور (یا سابقه حضور) حداقل یک اپیزود هیپومانیک، حضور (یا سابقه حضور) حداقل یک اپیزود افسردگی ماژور

(B) هرگز یک اپیزود مانیک وجود نداشته است.

(C) حداقل یک اپیزود هیپومانیک و حداقل یک اپیزود افسردگی ماژور توسط اختلال اسکیزوافکتیو بهتر توضیح داده نمی‌شوند و به اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم، اختلال دیلوژنال یا دیگر اختلال طیف اسکیزوفرنی مشخص یا نامشخص یا دیگر اختلال سایکوتیک اضافه (superimposed) نمی‌شود. (چنین نباید باشد که فرد به اسکیزوفرنی، اختلال اسکیزوفرنی فرم، اختلال دیلوژنال مبتلا باشد و یک اپیزود هیپوماتیک یا یک اپیزود افسردگی ماژور را نیز تجربه کند.)

(D) سمپتوم‌های افسردگی یا غیرقابل‌پیش‌بینی بودن فرد (به علت نوسان دائمی و فراوان بین دوره های افسردگی و هیپومانیا) باعث می‌شوند در عملکرد اجتماعی، شغلی، یا سایر زمینه های زندگی دیسترس یا دیسفانکشن از لحاظ بالینی معنادار (مهم) به وجود آید.

 

ملاک‌بندی
اختلال سیکلوتایمیک

(A) به مدت حداقل ۲ سال (حداقل ۱ سال در کودکان و نوجوانان) فرد دوره‌هایی متعدد از سمپتوم‌های هیپومانیا داشته است که معیارهای لازم برای اپیزود هیپومانیک را ندارند و دوره‌هایی متعدد از سمپتوم های افسردگی داشته است که معیارهای لازم برای اپیزود افسردگی ماژور را ندارند.

(B) در طول این دوره ۲ ساله (دوره ۱ ساله در کودکان و نوجوانان) سمپتوم‌های معیار A حداقل به مدت نیمی از ۲ سال (در مورد کودکان و نوجوانان نیمی از ۱ سال) وجود داشته‌اند و هرگز پیش نیامده است که فرد بیش از دو ماه هیچ سمپتومی نداشته باشد.

(C) معیارهای لازم برای اپیزود افسردگی ماژور، اپیزود مانیک یا اپیزود هیپومانیک هرگز وجود نداشته است.

(D) اختلال اسکیزوافکتیو، اسکیزوفرنی، اختلال دیلوژنال یا سایر اختلالات مشخص و نامشخص طیف اسکیزوفرنی و سایر اختلالات سایکوتیک توضیح بهتری برای سمپتوم‌های معیار A نیستند.

(E) سمپتوم‌ها را نمی‌توان به تأثیر فیزیولوژیک یک ماده مثلاً داروهای سومصرفی، داروهای تجویزی یا به یک عارضه پزشکی عمومی مثلاً، هایپرتیروئیدیسم نسبت داد.

(F) سمپتوم‌ها باعث می‌شوند در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر جنبه‌های مهم زندگی فرد رنج یا نابسامانی شدیدی به وجود آید.

 


(۱) هالجین – ترجمه سید محمدی
(۲) DSM5-TR
(۳) psychDB

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

آخرین دیدگاه‌ها