tyler nix Pw5uvsFcGF4 unsplash 970x400 - مگر بی‌دوست می‌توان نوشت

مگر بی‌دوست می‌توان نوشت

تعریف منطق

چندی پیش با یکی از دوستان گفتگویی برای بازتعریف تعدادی از مفاهیم از دیدگاه خودمان داشتیم. یکی از کلماتی که نیازمند تعریف آن شدیم “منطق” بود. آنچه در نتیجه به آن رسیدیم، در ذیل آورده‌ام:

منطق: ساختار ذهنی درحال‌‌تکاملی که درست و غلط برای آن بی‌معناست.
درست و غلط: دو سر یک طیف که برای هر کس با توجه به ساختار ذهنی‌اش متفاوت معنا می‌شود.
عقل: نیرویی نهفته در نهاد انسان که می‌تواند یک شناخت نسبی از محیط فراهم آورد البته اگر به آن توجه شود.
ذهن: آنچه برآمده از نیروی عقل و ناملموس است. در اصل ساختاری برای طبقه‌بندی و تسهیل مسیر تفکر محسوب می‌شود.
معقول: آنچه که با نوعی از ساختار ذهنی تطابق دارد.
علت: آنچه می‌تواند دلیل یک رخداد انتزاعی/ عینی یا درونی/بیرونی باشد.
معلول: نتیجه برآمده از علت

خب این‌ها تعریف‌های من از کلمات بالا بود اما تا زمانی که نظریه انتخاب را اخیرا بازخوانی نکرده بودم نمی‌دانستم که ویلیام گلاسر هم به طور مشابه با عنوان دیگری به همین تعریف به طور غیرمستقیم اشاره کرده است. او اصطلاح “دنیای کیفی” را به کار برده که به نظر من آن را می‌شود اینگونه تعریف کرد: «تمام آنچه در نتیجه دنیای پیرامون در ذهن ما شکل می‌گیرد یا ما خودمان آن را می‌سازیم.»

این دنیای کیفی بعد از تولد ما به وسیله ارتباط ما با محیط شکل می‌گیرد. از آنجا که محیط هر یک ما توسط عوامل گوناگونی در حال تغییر است پس هر یک از ما دنیای کیفی متفاوتی نسبت به دیگری داریم. آنچه از آن تعریف برمی‌آید این است:
۱- انسان‌ها با تمام تفاوت‌هایشان پذیرفتنی هستند.
۲- پذیرش دنیای دیگری یعنی پذیرش دوستی با او.
۳- یک ارتباط سالم با پذیرش بی‌چون‌و‌چرای دیگری آغاز می‌شود. اینکه ما به دنبال تغییر دیگری در جهت دنیای کیفی خودمان باشیم، رابطه‌ای دوستانه تلقی نمی‌شود بلکه این رابطه از نوع مالکانه است.
۴- پس از آنجا که دنیای کیفی آدم‌ها با هم متفاوت است، منطق‌های آ‌ن‌ها نیز با هم تفاوت خواهد داشت. همان گونه من در تعریف خود اشاره کرده بودم، اشاره به درستی و غلطی برای آن بی‌معناست.

 

کتاب و کتاب‌دوستی

من باور دارم بین هر دو انسان اگر پذیرای مصاحبت دیگری باشند، چیزی برای اشتراک وجود دارد. بر همین اساس پیوندی که در اکثر موارد من و دیگری را کنار هم قرار می‌دهد رگه‌های قوی از «کتاب» و «کتاب‌دوستی» را نیز در خود گنجانده است.

من به بازتعریف معتقدم. به تاثیر نام‌ها بر تصویری که در ذهنم بنا می‌کنند باور دارم. به همین دلیل است که نام دوستانم را بازتعریف می‌کنم. به دقت تمام آنچه را که دنیای کیفی من رسم می‌کنند می‌نگرم و سپس به دنبال اسم متناسبی با آن می‌گردم.

تعریف خودت از مفاهیم گوناگون را که بدانی، زمان کمتری برای تصمیم‌ها و انتخاب‌هایت صرف خواهی کرد. تعاریف بخشی از دنیای ما هستند و نادیده گرفتن آن‌ها بیشتر بر سردرگمی‌های ما خواهد افزود تا آنکه موجب رحمت و آسایش باشد.

برای بازتعریف به قلمی توانا نیازمندی تا به تو در انتخاب واژگان مناسب کمک کند. نوشتن موجب پیوند دوباره من با زندگی می‌شود. برای ادامه‌دار کردن این پیوند نیازمند تکرار آن هستم. تکراری که معنای خود را از دست ندهد. و چه تکراری بهتر از مفاهیمی که هر روز با آن‌ها سر و چانه می‌زنیم.

 

زندگی، نوشتن و دوستی

اگر نوشتن موجب زندگی است و پیوند قوی با تعاریف دارد پس زندگی یا به تعبیری نوشتن بدون موهبت دوست و دوستی‌ها بسا غیرممکن خواهد بود. مواجه با دنیاهای تازه و همراهی و پذیرش هریک است که بین شما و دنیای خیالی‌تان فاصله انداخته و موجب می‌شود، همه چیز را با نگاهی تازه رصد کنید. این نگاه‌های تازه و مقایسه‌ها است که برای ما سوال ساخته و ما را به اندیشیدن وا خواهد داشت.

زندگی، نوشتن و دوستی هر سه با هم برابرند. به چند دلیل:

۱

دنیای نویسنده نمی‌تواند کاملا عینی باشد و عنصر خیال برای او از هر چیزی ضروری‌تر است. اصلا عنصر خیال برای آدمیزاد حیاتی است. چه بسیار چیزها که موجب ناآرامی ما هستند و ما با خیالِ آن‌ها فعلا خودمان را آرام نگه می‌داریم.

در یکی از همین متون زبان خارجه، اصطلاحی دیدم که هنوز هم برای مدت‌هاست در ذهنم مانده و از من جدا نمی‎‌شود: «Friend’s Tribe» شاید منظور از این ترکیب را بتوان دوستانی دانست که با وجود تفاوت‎‌ها یکدیگر را پذیرفته‌اند و به رفتارهای دیگری عادت کرده‌اند. دوستانی که اگر تعارضی هم بین‌شان به پا می‌خیزد، می‌توانند راه‌حلی برای حل آن بیابند.

۲

دوستی به همانند آب دریا که شاید اول شور یا تلخ به نظر برسد، نیاز به صبر دارد. طول می‌کشد که به عادات و رفتارهای یکدیگر سازگار شوید. اگر بخواهم احساسم را از اول یک دوستی تا عمیق‌تر شدن ارتباط بین من و دیگری برایتان بیان کنم، کافی است از شما خواهش کنم که آلبوم Healing از Michael Frankenberger را کامل گوش کنید.

۳

دوستی به نگاه من یعنی فرایند اهلی‌کردن و اهلی‌شدن است. و همین است که دوستی را از سایر انواع روابط تمایز می‌بخشد. همین اهلی‌کردن است که می‌تواند به دنیای شما رنگ تازه‌ای ببخشد. اگر تا قبل از آن مثل مولکول‌های جامدات، حرکت تک‌تک مولکول‌هایتان در حد ارتعاشی در جای خودتان بوده است؛ دوستی به مولکول‌های هستی شما حرکت کاتوره‌ای را معرفی خواهد کرد.

نوشته مرتبط با مفهوم «اهلی شدن»

۴

در تامل به سر می‌برم

⚠️این لیست خیلی طولانی‌تر از این حرف‌هاست. باید به مرور زمان آن را کامل کنم.
در مورد چرایی ارتباط این کلمات با یکدیگر خوشحال می‌شوم نظرات شما را را در کامنت‌ها بخوانم.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

آخرین دیدگاه‌ها

  1. من عاشق تشبیه و استعاره‌ام. فکر کنم با آن‌ها پیمان همیشگی بسته‌ام. از آن پیمان‌های ناگسستنی. ظرفیتی که این دو…

  2. تا حدی که آب دهانت را مجبور می‌کنند، تا چانه‌ات یک نفس کلاغ‌پر برود چههه تشبیه باحالی بووود 😂😍😂

  3. بعضی از اشعار مولوی را با باید چند دور خواند، بالا آورد و دوباره قورت داد تا قابل هضم شوند.…