گاهی فراموش میکنم زندگی کنم
دو روز دیگر -چهارم مرداد ۱۴۰۳- به تکرار روزی برخواهم خاست که یکسالگی من را جشن خواهد گرفت. هنوز به یاد دارم. یکی از همان چهارشنبههای تکراری را میگذراندم. از همانهایی که نفستان را به لبتان خواهند رساند. اما همان کلافگی و حس خالص مرگ بود که من را به زندگی با نوشتن برگرداند. وقتی هر روز بنویسی، بعد از مدتی دیگر مادهای برای نوشتن نخواهی داشت و در این صورت مجبور به خواندن خواهی شد.
مثل اینکه نیازمند گردبادی درونی باشم تا من را بتکاند و مجبورم کند تا از نو خودم را بسازم، من به نوشتن معتاد شدم. با اینکه هنوز هم در انتشار نوشتهها در وبسایت تنبلی میکنم اما همچنان مینویسم. نوشتن بهانه نمیخواهد. همین که زندگی کنی، نوشتهها خود نوشته میشوند. اما دقیقا نکته همینجاست که ما آدمها گاهی فراموش میکنیم زندگی کنیم. اینکه به اطرافمان با کمی دقت نگاه کنیم کافی است تا به زندگی برگردیم. به اینکه تمام دنیا، از ریختن برگها از درختان گرفته تا قارقار کلاغ چقدر پر از زندگیاند و این پیام را به ما میرسانند که: «زندگی را از یاد نبریم.»
گاهی نگران نگرانیهایم میشوم
وقتی از آخرین امتحان خارج شدم به وضوح این حس که ظرفیتِ روانیِ من به اندازه دو سه کاسه کاسته شده است، من را در خود گرفته بود. نمیدانم تا به حال این حس را داشتید که نیاز دارید یکی بغلتان کند و دیگر رهایتان نکند. مثل اینکه شما را با آن عزیز مومایی کرده باشند و دیگر جدایی معنا داشته باشد. اگر شما هم چنین حسی داشتهاید، من شما را درک میکنم که چه تنهایی را از سر گذراندهاید. البته که من گاهی خواهر و مادرم را بغل میکنم اما انگار کافی نیست. شاید هم من زیادی «بغلی» هستم. بالاخره هر چیزی حدی دارد. (گرچه شاید خیلی چیزها حدی نداشته باشند.)
دوستم خونبهخون شده بود و من میخواستم بگویم که چقدر نگرانش هستم، اما گاهی کلمات کافی نیستند. (سرم خون را به رگهایش کوبانده بودند.) گاهی هیچ چیز به اندازه فاصلهای که بین خودت و دیگری احساس میکنی دردناک نیست. اما خب دردها هم بیاینکه درسی در پی داشته باشند، رخ نمیدهند. به قول مادر من: «پشت هر چیزی حکمتی است.» من که از پشت و رو وقایع چیزی سردرنمیآورم اما امیدوارم در آینده راهی برای تسهیل ابراز احساسات فراهم شود. شاید باورتان نشود اما هنوز هم گاهی گمان میکنم که شاید عدم صلاحیت من در ابراز آنچه که در ذهن دارم دیگری را به این فکر کشانده باشد که چقدر من سردم یا به قولی «بیاحساس».
نیاز است که آدمها از زبان و با کلام خودت بشنوند که چقدر برایت مهم هستند. اینکه چقدر دنیای تو، چه ذهنی و چه فیزیکی، به دنیای آنها گره خورده است. شاید نقطهای در هر ارتباط است که همه چیز از آنجا به بعد تغییر خواهد کرد. نقطهای که تو در آن فرد مقابل را با تمام آنچه در ذهن و جسم دارد میپذیری. میپذیری و این پذیرش بدون هیچ چشمداشت یا هیچ فکر دومی است. تو فرد را به خاطر خودش پذیرفتهای. به دلیل تمام زیباییهایی و در عین حال نقاط منفی که در خود جا داده است.
10 دیدگاه روشن زندگی بهانه نمیخواهد
راستی
اره واقعا گاهی به نظر میاد که چقدر بی احساسی.
از این بعد بیشتر حواسم را جمع میکنم تا این موارد را یادداشت کنم و با تو در میان بگذارم. میتوان در موردشان گفت و جو کرد.
ناگفته نماند که گاهی فکر میکنم در حال کنترل احساساتت هستی که این طور از بیرون بیاحساس به نظر میآیی.
در ضمن شاید برای تسهیل ابراز احساست، مطالعه در مورد هوش هیجانی و کتابهایی مانند «هنر همه فن حریف شدن در احساسات» و «چرا تا به حال کسی اینها را به من نگفته بود؟» کمک کننده باشند.
ممنون از پیشنهادات. کتابها را در لیست «خواندنیها» قرار دادم.
این قسمت از متن را دوست دارم:
«نیاز است که آدمها از زبان و با کلام خودت بشنوند که چقدر برایت مهم هستند. اینکه چقدر دنیای تو، چه ذهنی و چه فیزیکی، به دنیای آنها گره خورده است. شاید نقطهای در هر ارتباط است که همه چیز از آنجا به بعد تغییر خواهد کرد. نقطهای که تو در آن فرد مقابل را با تمام آنچه در ذهن و جسم دارد میپذیری. میپذیری و این پذیرش بدون هیچ چشمداشت یا هیچ فکر دومی است. تو فرد را به خاطر خودش پذیرفتهای. به دلیل تمام زیباییهایی و در عین حال نقاط منفی که در خود جا داده است.»
من که گاهی احساس نیاز میکنم تا بشنوم که واقعا برای کسی مهم هستم. هر چند میدانم که این گونه است. حتی به نظرم این یادآوری بهتر است هر از گاهی اتفاق بیافتد. چون افراد و خود فرد مدام در حال بروزرسانی هستند و شاید در هنگام این آپدیت شدنها باگهایی ایجاد شوند که نیاز به بررسی و رفع اشکال باشند.
حتی با انجام بعضی رفتارها یا گفتگو میتوان به افراد نشان داد که به خاطر خودشان است که برایتان ارزش دارند.
ایدههای زیر برای مواقعی است که حس میکنیم چیزی برای نوشتن نداریم:
برگرفته از مطالب شاهین کلانتری
تجربهسازی برای ایده یابی
۱. سفر
۲. یادگیری حوزه تازهای
۳. تجربههای شغلی
۴. مشاهده هدفمند(مثلاً یک فیلتر بذاریم و یا مدت فقط در خونهها را ببینم)
۵. پروژههای تازه(کارهایی که مدت زمان مشخصی دارند)
۶. ملاقات با دوستان قدیمی
۷. دیدار از مکانهای جدید
۸. مهمانی
۹. خرید
۱۰. بازی
۱۱. آشپزی
۱۲. صحبت با غریبهها(یعنی متفاوت باشد)
ارتباط جدید
۱۳. پوشش یا آرایش متفاوت
۱۴. تجربه عادت یا رفتار تازه
چه لیست دوستداشتنیای! یک بار از روی آن نوشتم.😅 ممنون.
شاهین کلانتری گفت:
««اگر بتوانید تغییری در خودتان ایجاد کنید، حتمن چیزی برای نوشتن خواهید داشت!
تلاش برای تغییر، تلاش برای نوشتن هم هست.
نوشتن مشوق تغییر است و تغییر مشوق نوشتن»»
این کامنت کلمه «اپیکوریسم» را برای من تداعی کرد. نمیدانم چرا؟ باید در مورد آن بیشتر بخوانم.
نوشتن بهانه نمیخواهد.
نوشتن کامنت میتواند این بهانه را از بین ببرد. در این زمینه شاهین کلانتری مطلبی را منتشر کرده است که خواندنش به همه کامنتگذاران این وبسایت کمک خواد کرد. لینک متن: قدرت کامنتنویسی (۳۰ جمله کاربردی)
چند جملهٔ پراکنده در اهمیت کامنت نویسی:
۱) کامنت: نوعی از نویسندگی دیجیتال که میتواند مهم و مؤثر باشد.
۲) با کامنت گذاشتن برای محتوای موردعلاقهمان، از محتواهای مفیدی را که در اینترنت میبینیم حمایت میکنیم و از این منظر میتوانیم در توسعهٔ کیفیت محتوای دیجیتال سهیم باشیم.
۳) کامنتنویسی یکی از بهترین تمرینها برای نوشتن و اظهارنظر است. کامنتنوشتن قوهٔ استدلال ما را قویتر میکند. گاهی لازم است برای نوشتن یک کامنت حسابی عرق بریزیم و لای چند تا کتاب را باز کنیم.
۴) بهتر است ساختار مشخصی را برای کامنتهایمان در نظر بگیریم و سعی کنیم نظرمان مقدمه، بدنه و نتیجهگیری داشته باشید. حتی بهمرورزمان در جنس نوشتن و نوع اظهارنظر و ساختار کامنت میتوانیم به سبک کامنتنویسی خودمان برسیم و مخاطبانی را بیابیم که زیر پستها دنبال کامنت های ما میگردند.
۵) کامنت یکی از روشهای کمهزینه و عالی برای شبکهسازی و برقراری رابطههای دوستان و حرفهای است. پیشرفت در اینترنت و پذیرفته شدن در دنیای آنلاین، مانده هر دوستی و رابطهٔ رو به رشد و ارزشمندی، نیازمند تلاش است.
۶) یک کامنت خوبی گاهی میتوان مفیدتر از اصل پست باشد، کامنت را نباید زائدهای اضافی و کماهمیت بدانیم.
۷) مهارت در کامنتنویسی و تداوم در آن میتواند نقش به سزایی در ایجاد برند شخصی ما در فضای دیجیتال داشته باشد.
۸) با کامنتنوشتن جسارت ما برای اظهارنظر و ارتباط بیشتر و بیشتر میشود.
۹) عاملی اصلی موفقیت در کامنت گذار ارزشآفرینی است. کامنت باید ارزشآفرین و مفید باشد. کامنت ما باید ارزش تازهای را به مطلب اضافه کنند و باعث بهبود آن پست شود. کمک به تولیدکننده اثر و دیگر مخاطبان آن پست فقط با ارزشآفرینی ممکن میشود و ارزشآفرینی و کمک به دیگران رمز موفقیت است.
۱۰) سعی کنیم در کامنت از تجارب شخصی و مصداقهایی که در زندگی تجربه کردهایم بنویسم. نقل داستانهای شخصیمان کامنتهایمان را خواندنیتر میکند. یک کامنتنویس حرفهای باید قصه گوی خوبی باشد.
۱۱) بهتر است قطعی نظر ندهیم، سعی کنیم قبل از هر اظهارنظری از کلمات و جملههایی مانند «شاید»، «احتمالاً»، «من فکر میکنم» و «به گمان من» استفاده کنیم.
۱۲) تا جایی که میتوانیم با دقت و حوصله کامنت بگذاریم. بهتر است حداقل یکبار پیشنویس اول کامنت را مرور کنیم. سعی کنیم جملههایمان را سلیس رو روان کنیم، برای خواندنیتر شدن کامنتهایمان بهتر است شکسته ننویسم.
۱۳) هیچ عیبی ندارد اگر برای نوشتن یک کامنت دو روز فکر کنیم و بعد بیایم آن را بنویسم، اگر در نوشتن کامنت شتابزده عمل نکنیم و زمان بیشتری برای نگارش هر کامنت بگذاریم به طرز مشهودی نسبت به دیگران متمایز میشویم.
۱۴) اگر استراتژی مناسبی برای کامنتنویسی داشته باشیم پس از مدتی به یک نظر قابلپیگیری تبدیل میشویم و کامنتهایمان نقش تعیینکننده و مهمی پیدا میکنند.
۱۵) در گذاشتن لینک و نقل منابعی که در کامنتهایمان گذاشتهایم امساک نکنیم. یک از ویژگیهای کامنتهای ارزشآفرین معرفی منابع معتبر است، اگر محتوای مفید دیگری را به نویسنده پست و مخاطبان معرفی کنیم آنها ما را هرگز فراموش نمیکنند.
۱۶) کانالهای تلگرام به دلیل برخوردار نبودن از امکان ثبت کامنت بازگشتی کامل به دورهٔ عقبافتادهٔ مونولوگ محسوب میشوند، مابقی شبکههای اجتماعی و پلتفرمها هم اوضاع بهتری ندارند. در چنین فضاهایی کامنتها اگر فحش و توهین نباشد عبارتهای بیرنگوبوی کوتاهی مثل «خوب بود» و «عالی بود» و… هستند.
۱۷) با نام و نام خانوادگی کامل خودمان کامنت بگذاریم، در این صورت با دقت و سختگیری بیشتری مینویسیم.
۱۸) سعی کنیم کامنتهایمان ملموس باشند، از مثالهای بیشتری بهره بگیریم و بخشهای انتزاعی را کمتر کنیم.
۱۹) فقط به «خوشم آمد» و «بدم آمد» اکتفا نکنیم و سعی کنیم دلایل موافقت یا مخالفت خودمان را تبیین کنیم.
۲۰) نوشتن کامنتی ارزشآفرین کماهمیتتر از نوشتن یک یادداشت نیست. با کامنت گذاشتن میتوانیم برند شخصیمان را بسازیم، ارتباطات مؤثری ایجاد کنیم و رأی و نظر خودمان را به شکل بهتری مطرح کنیم.
۲۱) اگر وبلاگ یا سایت داشته باشید اهمیت و جایگاه کسانی که کامنتهای مفید و خوب میگذارند بهتر میفهمید. ما با کامنت گذاشتن خودمان را در ذهن دیگران جا میاندازیم.
۲۲) کامنتنویسی یک تمرین عالی برای تولید محتوا است، پس بهتر است جوانب مختلف آن را از دیدگاه مخاطب بسنجیم و فکر کنیم در حال نوشتن پستی برای وبلاگ شخصی خودمان هستیم.
۲۳) سؤالات تازهای را مطرح کنیم، گاهی مطرح کردن سؤالات تازهای که باعث فکر کردن به جنبههای دیگری از پستی که در آن کامنت گذاشتهایم از هر نوع اظهارنظری مفیدتر است.
۲۴) سعی کنیم قبل از نوشتن کامنت تمام کامنتهای قبلی آن پست را بخوانیم.
۲۵) اگر مطلبی را سرسری خواندهایم کامنت نگذاریم.
۲۶) اهمیت مرتبط بودن کامنت با محتوای پست موضوعی بسیار جدی و مهم است.
۲۷) موضوعات شخصی را با ایمیل یا از طریق بخش تماس با ما با تولیدکننده محتوا در میان بگذاریم.
۲۸) کامنت نویسی یک روش عالی برای یادگیری بهتر و تثبیت دانستهها در ذهن است.
۲۹) به نظر میرسد در سال جدید بهتر است زمان بیشتری را صرف تقویت مهارت کامنت نویسیمان کنیم. کامنتگذاری از مهارتهای مفیدی که روی مهارتهای دیگر ما از جمله نگارش تحلیل و برند سازی تأثیر جدی میگذارد.
۳۰) شاید تعجب کنید و بگویید اینهمه دستورالعمل برای نوشتن چیز سادهای مثل کامنت؟
بله اگر میخواهیم کامنتهای تأثیری فراتر از نظرات بیرنگوبو داشته باشد باید به آنها به شکل اثرانگشتی ببینیم که برای همیشه در دنیای اینترنت میماند آنوقت شاید نگاه دیگری به کامنت نویسی پیدا کنیم.
گام عملی: از ابتدای سال به جدول رفتارهای روزانهام این گزینه را افزودهام و هرروز سعی میکنم تیک بخورد: «روزی ۱ کامنت»
با اخرای کتغن یاد متن اهنگ vulnerable از سلینا گومز افتادم:
If I show you all my demons
And we dive into the deep end
Would we crash and burn like every time before?
I would tell you all my secrets
Wrap your arms around my weakness
If the only other option’s letting go
I’ll stay vulnerable, yeah
I’ll stay vulnerable
If I open up my heart to you, I know that you could lock it
Throw away the key and keep it there forever in your pocke
ممنون از یادآوری این آهنگ: Selena Gomez – Vulnerable