در قالب واژهها
بعد از خواندن تعدادی از متنهایی که نوشته بودم، لیلیان به من پیام داد که این فضاهایی که ترسیم کردهای آیا واقعیاند؟ و اگر واقعی هستند چگونه باید آنها از فضاهایی که به طور خیالی رسم کردهای تمایز بخشید؟
در واقع پاسخ درست و حسابی برای ارائه نداشتم چون هنوز خودم هم از دنیای نوشتن چیز زیادی سرم نمیشود. از زمانی که نوشتن را با کمی جدیت بیشتر دنبال کردم -تابستان۱۴۰۲- نگاهم به همه چیز دقیقتر شده بود. این موضوع تا آخر تابستان به همین شکل بود تا اینکه دانشگاه دوباره باز شد و همراهی با دوستان موجب برانگیختن احساساتی میشد که دوست داشتم آنها را در قالب واژهها رها کنم. از تابستان خواندن دفترهای شعر گروس عبدالملکیان را با کتاب «سهگانهی خاورمیانه؛ جنگ عشق تنهایی» شروع کرده بودم. این دو دست به دست هم دادند و زبان من را به شعر بازکردند. همین است که گاهی زبانم به یکباره به شعر گشوده میشود و چند خطی برایتان در وبسایت خطخطی میکنم.
در پی پاسخ درست و حسابی به دوستم بودم که این متن را یافتم. نوشتهای از نویسنده عزیز «رضا براهنی» با عنوان «تصور من از شعر عاشقانه» را یافتم. این متن در کتاب «گل بر گستره ماه» آمده بود و نسبتا طولانی بود. برای این که خاطر عزیزتان را پژمرده نکنم، بخشهای موردعلاقهام از متن را به نحوی جدا کردم که ارتباط معنایی بین سطرها از بین نرود و یکپارچگی اثر حفظ شود. این نوشته تا حد زیادی آنچه بر من گذشته بود تا بتوانم واژهها را در قالب شعر بیاورم، بیان کرده است. البته که نه تنها از واژهها بلکه از دوستانم و خانوادهام که طعم عشق را در زندگی من جاری نگه میدارند لازم میبینم که تشکر کنم و از آنها ممنون باشم.
شاعر عاشق(۱)
لازمهی شعر عاشقانه گفتن، نه فقط عاشق بودن، بلکه عاشقانه شعر گفتن نیز است. یعنی شیفتگی به معشوق باید روح خود را در شیفتگی به کلام نیز با نیروی تمام نشان دهد. چرا که عشق، فروتنی میخواهد تا نگریستن در تمام موجودات محاط بر معشوق ممکن شود. شعر عاشقانه انفجار این شیفتگی و فروتنی در کلام است.
در شعر عاشقانه، واژهها عاشق یکدیگر میشوند، به دور یکدیگر میچرخند و خاک پای معشوق را فروتنانه میبوسند. بدین ترتیب جوان، جوانی خود را پشت سر میگذارد و عملا مرد یا زن میشود.
شعر عاشقانه، شعری است که شاعر عاشق پس از گفته شدن شعر، بدان به دیده حسرت و حسادت مینگرد. یعنی به خود میگوید: «چرا این کلمات، این همه به معشوق نزدیکترند و من نیستم؟» آخر شاعر عاشق پس از گفتن شعر، از شعر جدا شده، شعر را به دیگران سپرده، به واژهها سپرده است و اکنون این واژهها هستند که به جای شاعر، عاشق معشوق هستند.
نباید عاشقشدن واژهها به معشوق، موجب ملال شاعر عاشق بشود. به دلیل اینکه او زیبایی گذشته را از آن آینده کرده است. گرچه ممکن است شاعر عاشق در رشک و حسد بسوزد که معشوقش به مکان و زمانهای گوناگون تعلق یافته است ولی اجر شعر عاشقانه در نجات روح شاعر نیست، بلکه در نجات روح معصوم بشریت است. اگر هر انسانی تصوری از چهره نادره معشوق را در خیال خود واقعیت دهد، آیا آینده تصوری عینی از زیبایی معشوق نخواهد بود؟ آیا شاعر عاشق، با گفتن شعر عاشقانه و عاشقانه گفتن شعر، خود را بدل به عامل رستگاری بشر نمیکند؟ تاریخ باید روح معشوق را در ذهن مردمان بپروراند، نه وقاحت فزون از حد هیتلر و موسولینی و استالین و… .
عشق برای شاعر عاشق، رابطهای است بین دو انسان که در آن تمام روابط دیگر ناچیز شمرده میشود و اگر جلوهای از روابط دیگر دیده میشود، فقط برای عزیز و عظیم و جلیل جلوه دادن انسان با یک انسان دیگر است. چرا که شاعر عاشق در واقع تنها نیست، بلکه یک بشریت تنهاست که با یک بشریت تنهای دیگر خلوت میکند. در شعر عاشقانه دو انسان به وسیله عمیقترین عواطف و آنات روحی در برابر هم قرار میگیرند. شعر عاشقانه، گرچه خلوتها را برملا میکند، دیگران را دعوت به خلوت کردن با یکدیگر میکند. سرودن شعر عاشقانه و چاپ کردن آن، علنی و اجتماعی کردن خلوتهای دو انسان است. چنین است که اگر عشق و خلوتهای عاشقانه علنی اعلام شوند، تفنگها همه زنگ خواهد خورد و بمبها منفجر نخواهد شد، هیچکس مدح جلادان را نخواهد گفت، تمام پچپچههای مرموز و سری و جاسوسمآبانه و زیرجلکی از بین خواهد رفت و چهارراهها به شکل قلب انسان ساخته خواهد شد.
شاعر عاشق یک چشم درونی تماشا دارد و یک سینه درونی، برای آنکه خود را در عاطفه تبدیلشونده به واژه غرق کند. برای این نوع غرقشدن یک سلامت بینش و سلامت خلاق لازم است. هیچ چیز مثل دقت و تمرکز در دقت به پیدایش این سلامت بینش کمک نمیکند، به دلیل اینکه واقعیت عشق، به وسیله دقت و تمرکز در دقت آشکار میشود. معشوق با دوست چفتشده در زیر چانه، در روبهرو نشسته است. باید سراپا محو تماشای دقیق چهرهاش بشوی، والا به بشریت خیانت کردهای، چرا که تصویر دقیق او از روبهرو، و از نیمرخ، از وقوع هزار جنایت جلوگیری میکند.
رابطه بین دو انسان -دو معشوق یا دو عاشق- سالمترین، رهاترین، زیباترین و عمیقترین رابطهای است که تاریخ روح بشر به خود دیده است. شاعر عاشق زبان این رابطه است. اعلامکننده این زیبایی در رهایی و عمق است. دعا کنیم که شاعران عاشق از بین نروند، چرا که خالی ماندن سنگر عشق، خالیماندن سنگر بشریت خواهد بود.
(۱) این متن از کتاب «گل بر گستره ماه» نوشته «رضا براهنی» با عنوان «تصور من از شعر عاشقانه» به صورت خلاصه و بازنویسی شده آورده است.
2 دیدگاه روشن شاعر عاشق
قسمت سرودن شعر عاشقانه ، علنی و اجتماعی کردنش و در نهایت مزایای اون خیلی قشنگ بود. :)))))
کلمات خیلی قدرتمنداند. میتونن از هر شمشیری در جنگ برّنده تر باشند یا از هر پرچم سفیدی برای صلح ، صلح جویانه تر!
سفیدی این کلمات گاهی میتونه اینقدر نورانی بشه که قلب آدم هارو رو تا سال ها گرم نگه داره ✨
کتاب «گل بر گستره ماه» از« رضا براهنی» را میتوانید از طریق لینک روبهرو دانلود کنید: دانلود کتاب گل بر گسترده ماه اثر رضا براهنی