این نوشتار خلاصهای بازنویسیشده از فصل اول کتاب «مفاهیم بنیادی و مباحث تخصصی در مشاوره» نوشته «دیوید گلدارد» را دربرمیگیرد. این کتاب از شش بخش و ۲۸ فصل تشکیل شده است.
بخش اول کتاب از سه فصل اصلی تشکیل شده است:
- فصل اول: چرا میخواهید مشاور شوید؟
- فصل دوم: رابطهی مشاورهای
- فصل سوم: مروری بر آموزش مهارتها
فصل اول چرا میخواهید مشاور شوید؟ |
پاسخ به سوال بالا بیشتر به دو صورت بیان میشود: در پاسخ یا نیازهای شخصی خود را در نظر میگیرید و یا نیازهای خودتان را نادیده میگیرید. در هر صورت توجه داشته باشید حتی اگر هدف اولیه شما کسب جایگاه یک مشاور یا روانشناس در آینده باشد، باز هم لازم است به برخی از نیازهای خود توجه کنید. آگاهی شما از انگیزهها و نیازهایی که قصد دارید ارضا کنید، به شما کمک خواهد کرد تا از دخالت دادن نیازهای خودتان در فرایند مشاوره ممانعت ورزید.
برای موثر بودن در فرایند درمان به عنوان یک مشاور نیاز است که درکی از اهداف فرایند مشاوره داشته باشید. ممکن است دیدگاه شما از «موثربودن» با دیدگاه مراجع متفاوت باشد. برای درک بیشتر دیدگاه مراجع، بهتر است دلایل او برای مراجعه به مشاور را واکاوی کنیم.
نظام ارزشی جامعهی ما با چنین نگاهی بسیاری از افراد را نسبت به فرایند مشاوره بیمیل کرده است: «اگر فردی بدون کمک دیگران قادر به رفع مشکلاتش نباشد، نشانهای از ضعف اوست» مگر حالتی برای فرد مراجع رخ داده باشد که به سبب آن دیگر قادر به پوشاندن رنج و پریشانی احساساتش نباشد و از سر ناچاری به مشاور پناه بیاورد.
ناهماهنگی میان انتظارات
انتظارات غیرقابلواقعی مراجع در مواجه با مشاور باید شناخته شود و با آگاهکردن او از آنها از سوتفاهم جلوگیری به عمل آید.
انتظاراتی همچون دریافت نصیحت از مشاور، شفافسازی مسیر او توسط مشاور و انتخاب به جای او و ترک جلسه درحالی که مشکلاتش حل شده است.
دو راه پیشنهادی برای برخورد با این ناهماهنگی: آن را نادیده بگیریم و فرایند مشاوره را ادامه دهیم یا ناهماهنگیها را شرح دهیم و پیمانی مشاورهای که مورد قبول طرفین باشد را تشکیل دهیم.
نصیحتکردن دربردارنده خطرهای بیشماری است
- (۱) انسان به طور ذاتی نسبت به نصیحت مقاوم است.
- (۲) با گوش دادن مراجع به نصیحت به ضد خود بدل میشود. (به آنچه به آن باور ندارد یا موافق با خواستهی قلبیاش نیست.
- (۳) با گوش دادن به نصیحت، اگر نصیحت ناجور از آب درآید، اثر خوبی بر مراجع نخواهد گذاشت. حتی با حاصل شدن نتایج مثبت هم مراجع با پیامدهای منفی نصیحت مواجه خواهد، زیرا به درمانگر برای حل مسائل خود وابسته شده است. درحالیکه هدف از درمان، رشد «اتکا به نفس» و «اعتماد به نفس» مراجعان است.
اهداف مهم مشاور:
- (۱) تشویق مراجع به «خوداتکایی» در فعالیتهای گوناگون به منظور کسب شایستگی اعتمادکردن به تصمیماتش
- (۲) کمککردن به مراجع برای احساس بهتر (یا حداقل احساس آرامش بیشتر)
- (۳) کمک کردن به مراجع برای تغییر و خودکفا شدن (به نحوی که فرد در مواجه با محیط از خود سازگاری نشان بدهد.)
- (۴) ایجادکردن تغییرات با سرعت هر چه بیشتر در مراجع (موجب تاثیرگذاری بیشتر مشاور بر مراجع خواهد بود. البته با در نظرگرفتن خطر تغییرات کوتاهمدتی که مستمر نیستند.)
- (۵) کمککردن به مراجعان برای رهایی از سردرگمی و کشف راهحلهایی که با مشکلات آنها متناسب است. (شاید از نظر مشاور این راهحلها معقولترین نباشند، مهم این است که مراجع تصمیماتی را که برای خودش درست است اتخاذ کند.)
بیشترین تاکید این کتاب بر روش مشاوره غیرمستقیم «بیرهنمود» است. روشی که توسط«کارل راجرز» پایهگذاری است. این روش برای مبتدیان روش مفیدی است چون نسبتا بیخطر است.
کلید کمک به مراجع در «ارتباط» میان مشاور و مراجع نهفته است. تحقیقات نشان میدهند: فرقی ندارد که مشاور چه روشی را برمیگزیند به شرط اینکه رابطه میان مشاور و مراجع، مناسبِ ایجادِ تغییراتِ درمانی باشد.
فصل دوم رابطهی مشاورهای (counselling relationship) |
«کارل راجرز در کتاب «درمان مراجعمحور» (client-centered therapy) سه ویژگی را که برای اثربخش بودن مشاوره موردنیاز است، عنوان میکند: همخوانی + همدلی + توجه مثبت نامشروط
در ادامه به این سه ویژگی خواهیم پرداخت:
همخوانی (congruence) |
یک مشاور به عنوان یک انسان، در نقشها (پدر، مشاور، برادر، بیمار، همسر و …..) و موقعیتهای متفاوت، رفتار متنوعی را از خود نشان میدهد. در هر یک از این نقشها فرد میتواند انتخاب کند که همانند هنرپیشهای نقش بازی کند یا تماس با خود واقعیاش را حفظ کند و خودش باشد. حفظ اصالتِ (اصل بودن) خود و دوری از نقاب تظاهر به چیزی غیر از خود، موجب ارسال پیامی از صداقت به مراجع میشود که شکلگیری «اعتماد» بین مراجع و مشاور را تسهیل میکند.
در یک جمله: همخوان بودن یعنی مشاور خودش باشد و از تظاهر و نقشبازیکردن بپرهیزد.
«مثلا به عنوان یک مشاور میتوانم تظاهر کنم که فرد خبرهای هستم که تمام جوابها را میدانم و هیچ آسیبپذیری ندارم یا میتوانم ماسک مشاور را به کناری بگذارم و فقط خودم یعنی یک فرد واقعی با تمام نقاط ضعف و قوتم باشم. هنگامی که مراجعی به دیدن من در نقش یک مشاور میآید. معنیاش آن است که دو نفر همدیگر را ملاقات میکنند، این یک رابطه رودررو است. برای اینکه مراجع احساس باارزشبودن کند من باید به عنوان مشاور خودم باشم. اگر چنین اتفاقی بیفتد پس رابطه، تقویت خواهد شد و احتمالا فرایند مشاورهای موثرتر خواهد بود. در این رابطه بیشتر همه خودم را وارد جلسه میکنم به جای اینکه قسمتی از خودم را وارد کنم. به طور طبیعی هنگامی که به عنوان یک مشاور فعالیت میکنم، از آن بخشهایی از خودم استفاده میکنم که برای آن رابطهی مشاورهای مناسب است و سایر قسمتهایم بدون فعالیت باقی میمانند. این قسمتها با مراجع سروکار ندارند اما همیشه دردسترساند تا هر زمان که لازم بود از آنها استفاده کنم.»
دیوید گلدارد
توجه: ما در روزمره به گونهای رفتار میکنیم که نیازهای خود ما به اندازهی نیازهای دیگران بااهمیت است، در حالی که در یک رابطه مشاورهای، مشاور میباید به طور کلی روی نیازهای مراجعان تمرکز کند به جای اینکه به نیازهای شخصی خودش توجه داشته باشد.
همدلی (empathy) |
(از زبان دیوید گلدارد) هنگامی که مراجع در حال صحبت کردن است و به این وسیله به کشف دنیای درونی خود میپردازد، من به عنوان یک مشاور اکثر اوقات یک دنبالهرو هستم و نه یک رهبر. در کنار مراجع راه میروم و جهان را به همان صورتی که او تجربه میکند، تجربه میکنم. سعی دارم به همان صورتی که مراجع احساس میکند و فکر میکند، احساس و فکر کنم.
همدلبودن به معنی همراهبودن با مراجع است و در نتیجه این «همدلی»، محیط اطمینانبرانگیزی را شکل میدهد که در آن مراجع احساس مهمبودن و درامانبودن میکند.
در چنین محیطی است که مراجع میتواند در مورد خصوصیترین اسرارش، درونیترین احساساتش و چیزهایی که برای او دردآور است و آن قدر خصوصی است که جرئت بازگو کردن آن نزد دیگران را ندارد، صحبت کند.
توجه مثبت نامشروط (unconditional positive regard) |
توجه مثبت نامشروط شامل …
- پذیرش کامل مراجع به صورت غیرداورانه (به همان صورتی که هست با تمام نقاط ضعفش و خصوصیات مثبتش.
- پذیرش کامل به این معنی نیست که من با مراجع موافق باشم و یا اینکه ارزشهای او را برای خودم برگزینم بلکه به این معناست که «من مراجع را همانگونه که هست میپذیرم.»
- پذیرش کامل به این شکل است: برای مراجع به عنوان یک فرد، ارزش قائل میشوم و در مورد رفتارش داوری و قضاوت نمیکنم تا ارزشهای خود را به او القا کنم.
- نتیجه پذیرش کامل: برای مراجع این فرصت فراهم خواهد شد که از احساس ترس از موردانتقادگرفتن دوری کند و فرایندهای درونیاش را آشکار کرده و کشف کند. در نتیجه امکان افزایش آگاهی و رشد حاصل از آن فراهم میشود.
مراحل دستیابی به توجه مثبت نامشروط:
- اولین مرحله: سعی کنیم جهان را از دید مراجع مشاهده کنیم. بدین وسیله میتوان انگیزههای مراجع از رفتارهایش را درک کرد و آن رفتارها را پذیرفت.
- دومین مرحله: ارزشقائلبودن برای مراجع به اندازه خودم (مشاور)
- سومین مرحله: تلاش برای پذیرش فرد به دور از داوری (این مرحله با رعایت کامل مرحله دوم امکانپذیر است ولاغیر)
- مرحله پیشنیاز برای تمامی این مراحل: خودشناسی
تا زمانی که مشاور به طور روشن از هویت خود و ارزشهایش آگاه نباشد درمان امکانپذیر نخواهد بود. اگر مشاور تضادی را که در ارزشهایش وجود دارد برطرف نکرده باشد، این خطر وجود دارد که سردرگمی او در تمرکز او بر روی مراجع خلل ایجاد کند. در چنین حالتی ممکن است مشاور به طور ناخواسته وقت جلسه مشاوره را به جای پرداختن به حل تضاد مراجع، صرف حل تضادهای درونی خود کند.
- دیوید گلدارد از تجربه خود در باب خودشناسی چنین میگوید:
«برای دستیابی به درک بهتری از ارزشهای خود باید آنها را کشف کنم، مورد بررسی قرار دهم و آنها را زیر سوال ببرم. لازم است که با دقت ارزشهای مختلف را در نظر بگیرم و بفهمم که این احساسات متفاوت از کجا سرچشمه میگیرند. این فرایند مستمری است که تا زمان مرگ من ادامه خواهد داشت. دریافتهام که اغلب هنگامی که عقایدم به شدت قطبی شدهاند، به خاطر این امر بوده که از نگاه کردن و درک نقطه مخالف عقیده خود هراس داشتهام. در خلال اصلاح نظام ارزشی خود، درک بهتری از خود دارم و در نتیجه در مواجه با عقایدی که به شدت مخالف نظر من است کمتر احساس تهدید میکنم و بهتر میتوانم نگرشی غیرداورانه برای مراجعانی داشته باشم که نظام ارزشی متفاوتی نسبت به من دارند.»
«هر چه بیشتر به کار خود (به عنوان مشاور) ادامه میدهم بیشتر درک میکنم که حتی بدترین رفتارها اغلب قابلدرک است به شرط آنکه اول دنیایی را که مراجع در آن زندگی میکند و زندگی میکرده است درک کنیم. همیشه بر این عقیده بودهام که درون هر فردی و پشت هر چهرهای کسی وجود دارد که قابلیت خوببودن، خلاقبودن و دوستداشتنیبودن را دارد. من به ندرت از این انتظار ناامید شدهام. تنها با داورینکردن است که میتوانم اطمینان مراجع را نسبت به خودم جلب کنم و واقعا جهان را به گونهای که او میبیند، ببینم و تنها در آن صورت است که میتوانم تغییرات را به طور موثری تسهیل کنم.»
دیوید گلدارد
فصل سوم مروری بر آموزش مهارتها |
دو مولفه در آموزش مشاوره وجود دارد:
- (۱) داشتن چارچوب نظری برای انجام دادن مشاوره که به وسیله مطالعه شکل میگیرد.
- (۲) کسب مهارتهای عملی تحتنظر یک مربی و مشاور صلاحیتدار
توجه: فرض این کتاب بر این است که شما در کنار مطالعه این کتاب یک دوره آموزشی عملی را نیز میگذارنید.
مشاوره چیست؟
مشاوره توسعه و گسترش آن چیزهایی است که ما در روابط خود با دیگران به هنگام دردمندیشان انجام میدهیم.
برای مثال هنگامی که دوست شما پرده از درماندگیاش در روابطش با خانواده برمیدارد و شما با توجه کافی به مشکل او گوش فرا میدهید و با او همراه میشوید تا به پیدا کردن راهحل توسط خودش به او کمک کنید.
تجزیه مهارتهای مشاوره به «مهارتهای خرد»
با اینکه اهمیت «رابطه» در مشاوره موضوعی اساسی و مرکزی است اما توجه به تعدادی از مهارتهای فردی از سوی مشاور باعث تقویت رابطهی مشاورهای از نظر کیفیت و اثربخشی میشود.
فنون مورداستفاده مشاوران به اجزای کوچکتری از رفتارهای مشاورهای تقسیم شده است. این اجزا کوچکتر را با نام «مهارتهای خرد» فرامیگیرید. اما توجه داشته باشید که تا زمانی که دربارهی مهارتها تسلط پیدا نکردهاید، نمیتوانید رفتاری طبیعی داشته باشید و نیازمند تمرین هستید.
تمرین مشاوره در گروههای سه نفره
برای تمرین یک گروه سه نفره از دانشجویان تشکیل دهید که یک دانشجو نقش مشاور، دیگری نقش مراجع و نفر سوم هم نقش مشاهدهگر را ایفا میکند. برای تمرین در گروهی سه نفره دو حالت در نظر گرفته میشود:
- تمرین مشاوره حضوری (رودررو): صندلی مراجع در مقابل مشاور و صندلی مشاهدهگر در کنار هر دو، رو به هردویشان
- تمرین مشاوره غیرحضوری (تلفنی): صندلی مشاور و مراجع پشتبهپشتهم اما صندلی مشاهدهگر در کنار هر دو، رو به هردویشان به نحوی که از رفتارهای غیرکلامی آنها آگاه باشد و در پایان تمرین، رفتارها را به دو دانشجو منعکس کند.
در باب این تمرین:
- در این تمرین مشاور از مشکلات شخصی خودش میگوید و خیلی مهم است که اطلاعات ساختگی نباشند. در ادامه تشکیل رابطهی مشاورهای به صورت تمرینی، مشاور یک یا دو مهارت خردی را که آموخته است به کار میبندد. (در فصل ۵ از همین کتاب، بیشتر به این موضوع اشاره میشود.)
- افراد در این تمرین باید بر ترسِ ناشی از عدم اعتماد به افراد (گروه سه نفره) و احساس آسیبپذیری حاصل از آن غلبه کنند.
- فرد مشاهدهگر از گفتههای مهم یادداشت برمیدارد. او یک مشاهده دقیق بدون تفسیر از آنچه در جلسه مشاوره اتفاق میافتد، انجام میدهد.
- جلسات تمرینی مشاوره باید کوتاه و در حد ۱۰ دقیقه باشد.
- در طول مصاحبه مراجع باید فرصت این را داشته باشد که دربارهی احساسش صحبت کند و سرانجام مشاور باید احساسات او را کشف کند و اینکه جلسه مشاوره برای او چگونه بوده است را با اعضای گروه در میان بگذارد.
- در پایان جلسه مشاهدهگر دو اعضای دیگر را از مشاهدات خود آگاه میکند.
- در گروههای بزرگتر یک مشاور باتجربه نیز باید تمام کارگروه را مشاهده نماید.
- قبل از شروع تمرین در گروههای سه نفره، مهارتی که باید تمرین شود، توسط مشاور صلاحیتدار سرمشق داده میشود.
توجه: در فصل دوم، «مهارتهای خرد» به ترتیب مناسبی برای توضیح و آموزش سازماندهی شدهاند. استفاده از ترتیب ارائهشده این امکان را فراهم میسازد که کارآموزان یک یا دو مهارت را تمرین کرده و سپس در طول مطالعه کتاب مهارتهای دیگر را با آن ترکیب نمایند.
جمعبندی |
- در فصل اول در مورد رابطهی مشاورهای و اهمیت آن در تشکیل محیطی امن برای مراجع صحبت شد.
- به منظور اثربخشی فرایند مشاوره، مهم است که مشاور به ویژگیهای همخوانی، همدلی و توجه مثبت نامشروط و درونیسازی آنها عنایت کافی داشته باشد. بایستی مشاور در کنار مراجع گام بردارد و به طور کامل با او باشد تا مراجع «همراهی» را تجربه کند.
- مشاور اثربخش بیش از آنکه حرف بزند، به مراجع گوش میدهد و آنچه را هم که بر زبان جاری میسازد در جهت تصدیق این امر است که به حرفهای مراجع گوش کرده و او را فهمیده است.
- نقش مشاور کمککردن به مراجع به منظور کشف جهان خود و رهایی از سردرگمی است.
- نقش مشاور این نیست که برای مراجع مسیری را انتخاب کند بلکه او باید بستری را فراهم کند که به وسیله آن مراجع بتواند، برای ادامه مسیر خود بهترین انتخاب را (از نگاه خودش) داشته باشد.
- به عنوان مشاور مهم است که به حرفهای بیاهمیت مراجع به خوبی گوش کنید تا فرصت آشکارسازی چیزهای مهمتر از پی آن فراهم شود.
- به عنوان مشاور، مراجع را در مسیری از پیشتعیینشده هدایت نکنید بلکه اجازه دهید تا انرژی روانی او مسیر را مشخص کند.
- مشاوره فرایندی جدی است و اغلب اوقات نیز چنین است. شما، به عنوان یک مشاور، ملزم هستید که همه وجود خود را وارد رابطه مشاوره کنید و در زمان نیاز از بخشهایی از شخصیت خود برای غنیتر شدن محیط درمانی استفاده کنید.
- مشاوره یک مهارت است و علاوه بر مطالعهی نظری نیازمند کسب مهارتهای عملی نیز میباشد.
- برای تمرین مهارتهای مرتبط با فنون مشاوره میتوانید گروههایی سه نفره تشکیل دهید و مهارتهای خرد را به ترتیب ارائهشده تمرین کنید. گروهی سه نفره ترکیبی از نقش مشاهدهگر، مشاور و مراجع.
این نوشتار تقدیم میشود به: استاد یکتا عکافیان ممنون از ایشان که با تدریس گرم و پویای خود، این امکان را فراهم آوردند که من و سایر دوستانم نگاهی تازه به «درمان» را در خود پرورش دهیم. |