تمرکز اصلی «کلاس آسیبشناسیروانی۱» حول اختلالات سایکوتیک چرخ میخورد. در کل دوره استاد جنت به این دو فیلم آدرس میداد. من هم سعی کردم تا با توجه به علائم و سمپتومها و مطالعه تحلیل جزئی بر این دو فیلم بنویسم. البته که از عمو گوگل مهربون هم کمک گرفتم. آشدهانسوزی نشد اما سعی میکنم به مرور زمان کاملترش کنم.
فیلم «جزیرهی شاتر»
در ابتدا چنین به نظر میرسد که با یک مارشال آمریکایی به نام تدی (Teddy) روبهرو هستیم که به امید یافتن محل اختفای یک بیمار به تازگی ناپدید شده وارد یک دیوانهخانه شده است.
فیلم خطوط سرگرمکننده و مبهمی بین ادارک واقعیت، عادیبودن و جنون (insanity) رسم کرده است.
روایت زندگی تدی خواندنی و عجیب است. او فردی باهوش و با عملکرد قابلقبولی به نظر میرسد که تجربیات آسیبزایی در جنگ جهانی دوم داشته است. او اعتیاد کمی به الکل و کار کردن دارد که آن هم با توجه به فضای جامعه، طبیعی حکم میکند. همین اعتیاد او و درگیری ذهنیاش با شغلش موجب میشود او از همسرش از نشر عاطفی جدا افتاده و زمانی که او تصمیم به کشتن فرزندان و خودش میگیرد نتواند او را از هر گونه عمل خطرناکی دور کند.
این اتفاق زمانی میافتد که در یک روز شنبه به خانه آمده و با با همسرش مواجه میشود که سه فرزندشان را غرق کرده و خودش نیز قصد خودکشی دارد. خب در این نقطه با عجله تصمیم میگیرد و همسرش را نیز با گلولهای از ننگی که متحمل شده است راحت میکند.
در ادامهی فیلم با هذیانهایی که به مرور زمان بیشتر میشوند روبهرو میشود
چنین تجربیاتی PTSD را برای او تضمین میکند اما در طول مسیر علائم او بیشتر و بیشتر به سمت اختلالات سایکوتیک نزدیک میشود. (اختلال هذیانی)
طبق DSM-5 امکان حفظ عملکرد شناختی، اجتماعی و عاطفی همزمان با بروز علائم هذیانی هست. علائم او به اختلال هذیانی (delusional disorders) نزدیک است چون:
- او هذیانها را بیش از یک ماه تجربه کرده است.
- این هذیانها با اختلالات خلقی همراه نیستند.
- او به مادهی توهمزایی اعتیاد ندارد.
- توهمات او عجیب نیستند (مثلا فکر نمیکند که بیگانهها او را مورد اتهام قرار دادهاند یا او را دزدیدهاند.)
- او از ترکیبی از هذیانها رنج میبرد. مثلا هذیان بزرگمنشی (من یک توطئه جمعی را کشف خواهم کرد.) و هذیان گزند و آسیب (من هیچ وقت نمینتونم از این جزیره را ترک کنم.)
تشخیصگذاری دقیقتر با توجه به ملاکبندی DSM |
تشخیص مدنظر برای ادوارد دنیلز (Edward Daniels) اختلال هذیانی (Delusional disorder) است به دلیل موارد زیر:
- (۱) هذیانهای غیرعجیب حداقل برای یک ماه (Non-bizarre)
تدی در طول دو سال هذیانهای غیرعادی را تجربه میکند. هذیانها به دلیل اختلال اسکیزوافکتیو یا اختلال خلقی نیستند. او نه به الکل وابستگی دارد و نه به طور مزمن افسرده است.
- (۲) معیار A برای اسکیزوفرنی هرگز برآورده نشده است.
او عاطفهی نامناسبی (صاف) از خود نشان نمیدهد. او بسیار اجتماعی است و توهماتش عجیب نیست.
- (۳) جدا از تأثیر هذیان (ها) یا پیامدهای آن، عملکرد به طور قابل توجهی مختل نمیشود و رفتار به وضوح غیرمعمولی یا عجیبوغریب نیست.
او می تواند به طور عادی کار کند. اجتماعی است و میتواند به درستی ارتباط برقرار کند.
- (۴) اگر دورههای خلقی همزمان با هذیان رخ داده باشد، مدت زمان کلی آنها نسبت به مدت دوره های هذیانی کوتاه بوده است.
او به طور کلی حال و هوای خوبی دارد. افسرده و مضطرب نیست. همواره مشتاق است تا نکات جدیدی در مورد ریچل دریافت کند. وقتی مردم از دادن خواستههایی که او فکر می کند به او نیاز دارد، امتناع می کنند، مانند پرونده های بیماران در بیمارستان روانی، عصبانی می شود.
- (۵) اختلال به دلیل اثرات فیزیولوژیکی مستقیم یک ماده (به عنوان مثال، یک داروی سوء مصرف، یک دارو) یا یک وضعیت پزشکی عمومی نیست.
او سیگار می کشد و مینوشد. او اپیزودهای منفی ناشی از سوء مصرف مواد ندارد، و وابستگی به الکل نیز ندارد. او داروهایی مصرف میکند که به رفع میگرن او کمک میکنند.
- (۶) نوع
– نوع مختلط: دارای هذیانهای مشخصهی بیش از یک نوع هذیان
– نوع بزرگمنشی: هذیانهایی که به ارزش، قدرت، دانش، هویت یا رابطه خاص با یک خدا یا شخص مشهور را اشاره میکنند.
او معتقد است که یک مارشال ارزشمند با امتیازات تخصصی در بیمارستان روانی است. او احساس میکند که مردم باید از خواستههای او اطاعت کنند.
– نوع گزند و آسیب: هذیانهایی مبنی بر اینکه یک شخص (یا شخصی که شخص با او نزدیک است) بدخواه است و سعی دارد به او آسیب برساند.
فیلم «یک ذهن زیبا»
این فیلم به زندگی جان نش (John Forbes Nash) و دستوپنجه نرم کردن او با اسکیزوفرنی اشاره میکند. و دورهای از زندگی او را در برمیگیرد که او برای تحصیل ریاضیات در مقطع ارشد وارد پرینستون میشود. اینجا همان نقطهای است که او در مرحله پیشمرضی (prodromal) به سر میبرد. (هذیانهای او تا آخر عمر او ادامه داشتند.)
برای اولین بار با چارلز به عنوان هماتاقیاش آشنا میشود که ظاهرا دانشجوی زبان انگلیسی نیز هست. این اولین صحنهی فیلم است که او با هذیان خود روبهرو میشود. (اتاق او یک نفره است اما او فکر میکند که هماتاقی دارد.)
اسکیزوفرنی علائم خود را معمولا در دههی دوم زندگی نشان میدهد. برای او نیز این علائم اولین بار در اوایل ۲۰ سالگی بروز پیدا میکند.
همچنین به علائمی مانند کاهش صحبت کردن، عاطفه یکنواخت (flat) و علائم شناختی چون عملکرد اجرایی ضعیف اشاره میشود. برای مثال او زیاد حرف نمیزند و وقتی هم حرف میزند با احساسات نیست.
با اینکه علائم دقیق هستند اما در واقعیت او چهرههای هذیانی مانند چارلز نداشت بلکه او بیشتر از هذیانهای شنیداری رنج میبرد.
اوج هذیانهای او زمانی رخ میدهد که در حال سخنرانی دربارهی تحقیقات اخیر خود است. در طول سخنرانی مردانی را در اتاق میبیند که به نظر میرسد جاسوس هستند و قصد دستگیری او را دارند. (باور هذیانی)
در نتیجه به سرعت از جلسه خارج میشود. آنها او را دستگیر میکنند در حالیکه جاسوس نیستند بلکه افرادی مرتبط با بیمارستان روانی هستند تا او را به آنجا برده و درمان کنند.
توهمات نش او را به مرحلهای رسانده است که باور دارد برای وزارت دفاع زیر نظر ماموری دولتی به نام ویلیام پارچر کار میکرده است. او اشاره میکند که در شکستن کدهای مخفی شوروری با وزارت دفاع همکاری داشته و بستهها را در صندوقی فوقسری تحویل میداده است. تا اینکه همسرش او را ازبازنشدن هیچ یک از پاکتها باخبر میکند.
او مجبور به شوکدرمانی و مصرف دارو میشود و بعد از مرخص شدن از بیمارستان با اینکه تلاش میکند زندگیاش را از سر بگیرد اما مصرف دارو این اجازه را به او نمیدهند. به همین دلیل از ادامهدادن مصرف داروها خودداری میکند.
همسرش زمانی به این موضوع پی میبرد که بچه را برای حمام کردن به او میسپرد اما او بچه را به رفیق خیالی خود چارلز میسپرد. در طول گفتگوی داغ او با همسرش سر و کلهی پارچر پیدا میشود که نش را تهدید میکند و به سوی همسر او اسلحه میکشد. زمانی که تلاش میکند جلوی او را بگیرد تازه متوجه میشود که همسرش در مورد هذیان او راست بوده است. بعد از اینکه به این موضوع پی میبرد به بیرون میدود و از همسر خود میخواهد که او را ترک نکند.
او دو انتخاب بیشتر ندارد: یا به بیمارستان روانی و مصرف دارو باز گردد و یا یادبگیرد که با ناتوانی خود مقابله کند. او راه دوم را انتخاب میکند. به پرینستون بازمیگردد و در کتابخانه به مطالعه خود ادامه میدهد. او هنوز هم با هذیانهای خود روبهرو میشود اما از پاسخگویی و تصدیق آنها اجتناب میکند.
مورد جان نش از موارد نادری است که فرد مبتلا به اسکیزوفرنی موفق شده است بدون مصرف دارو و تنها با منطقیسازی به هذیانهایش توجه نداشته باشد. البته که محیط حمایتی او به ویژه همسرش نقش مهمی در این امر داشتهاند.
به نظرم بازی Russell Crowe عالی بود و نحوهی درگیری او با نقشش در آشنایی و شناخت مخاطب از اسکیزوفرنی نقش کمککنندهای داشته است. فیلم به دیدگاههای علمی رایج در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۵۰ اشاره میکند و دیدی کلی نسبت به اسکیزوفرنی به عنوان یک ناتوانی ذهنی ارائه میکند.
برخی از علائمی که در فیلم به آنها اشاره شد: |
✓ در بخشهای مختلف فیلم به نگاه خیرهی او در حال کشف یک الگو مواجه میشویم. از ارتباط بین انعکاسهای نور گرفته تا ارتباطی که بین کلمات در نوشتههای روزنامه و ….. مییابد.
✓ با اینکه بخشی از صفات اشاره شده در فیلم مثل مستقیم بودن و سرراست بودن جز صفات شخصیتی او محسوب میشود و نه از علائم اسکیزوفرنیا.
✓ بر خلاف زندگینامه اصلی جاننش فیلم تاکید اساسی بر هذیانهای بصری او دارد. در حالیکه بیشتر افراد مبتلا به این اختلال با هذیانهای شنیداری مواجه هستند.
و جالبتر اینکه هذیانهای او مثلا هماتاقیاش در کتابخانه به سراغ او میآیند و احوالات او را میپرسند، مبنی بر اینکه چیزی خورده یا …، خب این بیشتر مثبت تلقی میشود در حالیکه افراد مبتلا به این اختلال با هذیانهای منفی یا خنثی بیشتر طرف هستند.
✓ در کافه نشسته و در حال تماشای چشمان دختر موبلوندی است. حرفی نمیزند و به نگاه کردن خود ادامه میدهد. این یکی از علائم مرتبط با جریان تفکر است. او در ذهن خود و افکارش گیر کرده و در لحظه سخت است افکارش را به کلمات تبدیل کند. برای او برقراری اتصال بین جریان تداعی سخت است چون پرش افکار او از موضوعی به موضوع دیگر زیاد است.
✓ در صحنهای دیگر با استادش مواجه میشویم که از عدم شرکت او در کلاسها ناراضی است. این از علائم مقدماتی یا پیشمرضی اسکیزوفرنی محسوب میشود که فرد از با نقص عملکرد در ادامهدادن فعالیتهای روزمره مواجه می شود.
✓ جاننش با دولت و دانشگاه فعالیتهای کاری داشته است و همراه بودن هذیانها و توهمهای او تمایز بین واقعیت و غیرواقعی را برای او سخت میکند. برای مثال اولین بار که به نواحی از شهر که رها شده توسط امور شخصی برده میشود، خودش اشاره میکند که فکر میکرده است کسی به این نواحی سری نمیزند اما هذیان او (مامور مخفی) اشاره میکند که به اینگونه نیست. خب شاید فیلم در این بخش زیادهروی کرده باشد چون دیدن تمام افراد و تجهیزات توسط او به اغراق نزدیک است. بلکه شاید بتوان به این گونه تغییر کرد که تصاویر و صداها آنقدر برای او واقعی به نظر میرسیدهاند که انگار واقعا حضور داشتهاند. بعد از اینکه به او اطلاع داده میشود که از طریق کدهایی با او ارتباط برقرار میشود و او باید به دنبال کدها در رسانه برای ارایه دادن پروژههایش باشد، او بیشتر و بیشتر به الگوها حساس میشود.
✓ علائم هذیانهای بصری او در طول فیلم شدت مییابند و سوال اصلی من است چگونه ممکن است که او در عین حال ارتباط نزدیکی را هم شکل میدهد و تصمیم به ازدواج میگیرد. آیا برقراری ارتباط نزدیک از سوی یک فرد مبتلا به اسکیزوفرنی درحالیکه او علائم او شدت یافتهاند ممکن است؟
✓ به نظر میرسد یک خاطرهای اشتباه در مواقع مختلف با فرد همراه میشود و همان خاطره آنقدر تقویت میشود که کاملا واقعی به نظر میرسد. برای مثال تعقیب و گریزی که توسط مامور مخفی و همراه با او تجربه میکند.
✓ در جای جای فیلم با بههمریخته بودن ظاهر او نیز مواجه هستیم که باز هم یکی از نشانههای prodromal یا مقدماتی محسوب میشود.
✓ شاید یکی از دلایلی که افراد نزدیک به او متوجه بیماریاش نشدند کار کردن او با دولت (government and conspiracy) بوده باشد و همچنین شخصیت او که از ابتدای ورود او به دانشگاه به همین شکل رشد کرده بود و دوستیهایی که شکل داده بود به رفتارهای متفاوت او عادت کرده بودند.
✓ از اینکه روانپزشک به سخنرانی او آمده باشد و بعد از هذیانهایی که او را در اثنای سخنرانی (lecture) به خود گرفتار کردند، به دنبال او راه افتاده باشد تا او را به خود به تیمارستان ببرد را شک دارم.
✓ از دست دادن روابطش بعد از تشخیص بیماری او یکی از دردناکترین بخشهای فیلم است. و همچنین نقطهای که از همسرش میپرسد: «what do people do? » اینجاست که میتوان به عوارض دارو و تاثیراتش در او پی برد. او نه میتواند فکر کند و نه میتواند فکر منسجمی را تشکیل دهد. برای همین هم هست که دارو را کنار میگذارد.
✓ با عدم استفاده از داروها و باور به اینکه او بیمار نیست، هذیانهای او بر میگردد و در لحظهای که تلاش میکند همسر خود را از اینکه به او شلیک شود (توسط مامور) نجات دهد به اشتباه به او برخورد میکند. این رفتار او به اشتباه خشونت برداشت میشود در حالی که در تلاش برای حفظ عزیزان خود بوده است.
علایمی که نظر شما را ممکن است جلب کند:
✓ مشکل در برقراری ارتباط با دیگران
✓ هذیان پارانویا (دشمنپنداری) و بزرگ منشی (grandiose)
(جاننش فکر میکند که یک نابغه است و برای دولت کار میکند)
✓ علائم منفی که در فیلم اشاره چندانی به آنها نشد: البته که در سکانسی به فلتبودن (Flat) او از نظر عاطفی زمانی که نوزاد در بغلش بود اشاره شد.
(۱) Shutter Island: Separating Fact from Fiction
(۲) A Beautiful Mind: Analyzing How Schizophrenia is Portrayed in Movies versus Reality
(۳) Delusional Disorder – LibreText – case studies
(۴) Is A Beautiful Mind an Accurate Portrayal of Schizophrenia
(۵)