F 11 970x400 - مغزِ منطقی نمی‌تواند مغزِ هیجانی را از واقعیت خود منصرف کند

مغزِ منطقی نمی‌تواند مغزِ هیجانی را از واقعیت خود منصرف کند

در سری نوشته‌‌‌ی «تروما» گام‌هایی برای شناخت بیشتر تروما برمی‌داریم.

این نوشته از خلاصه‌سازی و دسته‌بندی مطالب آورده شده در کتاب «بدن فراموش نمی‌کند» شکل گرفته و سعی شده است لحن دکتر «بسل ون در کولک» در آن حفظ شود.

این نوشته در ادامه نوشته‌ی «هیجانات قوی می‌توانند مانع درد شوند» نوشته شده است.

۱) مطالعه‌ی موردی (۳)

مارشا معلم چهل‌ساله‌ای بود که سیزده سال پیش یک‌شبه از زنی بشاش و سرزنده به فردی مضطرب و افسرده، مملو از حس خودسرزنشی، تبدیل شد. از تدریس به مدیریت تغییر شغل داد زیرا برخورد مستقیم با بچه‌ها برایش تحمل‌ناپذیر شده بود. 

او سیزده سال پیش دختر پنج‌ساله‌اش را از محل اردو سوار کرد. در مسیر، صدای بوق ممتدی که نشان می‌داد کمربند ایمنی به درستی بسته نشده است، مارشا را بر این داشت که دست خود را دراز کند تا کمربند را تنظیم کند. همین موجب شد تا چراغ‌قرمز را رد کند. خودروی دیگری از سمت راست به شدت با آن‌ها برخورد کرد و بلافاصله دخترش را کشت. در مسیر اورژانس در آمبولانس، جنین هفت‌ماهه مارشا نیز جان داد. 

۲) انقلاب علوم اعصاب

در اوایل دهه ۱۹۹۰ شیوه‌های بدیع تصویربرداری مغزی ظرفیت‌هایی را فراهم کردند تا به درک پیچیده‌تری از نحوه‌ی پردازش اطلاعات در مغز برسیم. دستگاه‌هایی همچون Pet Scan (برش‌نگاری با گسیل پوزیترون) و سپس fMRI (تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی) رشته علوم اعصاب را به یکی از محبوب‌ترین حوزه‌های پژوهشی بدل کردند.

این دستگاه‌ها این امکان را برای دانشمندان فراهم کردند تا بتوانند نحوه‌ی فعال‌سازی بخش‌های مغز را وقتی که افراد درگیر وظایف خاصی هستند یا رویدادهایی از گذشته را به خاطر می‌آورند تصویرسازی کنند. برای اولین بار توانستیم مغز را حین پردازش خاطرات، ادارکات و هیجانات تماشا کنیم و رفته‌رفته مدارهای مغزی و خودآگاهی را نقشه‌برداری کنیم.

۳) مطالعه‌ای برای بازشناسی تروما از نظر تغییرات مغز

در حین مطالعه‌ای درباره‌ی نحوه‌ی به‌خاطرآوری تروما شرکت‌کنندگان به مراتب به ناراحت‌کننده بودن هجوم یکباره تصاویر و اصوات مرتبط با گذشته اشاره می‌کردند. پس از اتمام آن مطالعه برای بررسی دقیق‌تر از ۸ نفرشان خواستم که بی‌حرکت درون یک دستگاه اسکن دراز بکشند تا ما صحنه‌ی رویدادهای دردناک گذشته را برایشان بازسازی کنیم.

بخش‌های مرتبط با تصاویر، اصوات و احساسات را از گفته‌های شرکت‌کنندگان جمع‌آوری کردیم و طرح‌واره‌ای نوشتیم و نسخه‌ی صوتی آن را برای شرکت‌کنندگان آماده کردیم تا در زمان حضور آن‌ها در دستگاه اسکن برای آن‌ها پخش شود.

  • (۱) بزرگ‌ترین ناحیه‌ی فعال‌سازی مرتبط با ناحیه‌ی لیمبیک بود. جای شگفتی نداشت چون همه می‌دانستند که هیجانات شدید موجب فعال‌سازی سیستم لیمبیک به ویژه ناحیه‌ای با نام آمیگدال می‌شوند. برای هشدار به خطر قریب‌الوقوع و فعال‌سازی واکنش استرسی بدن به آمیگدال وابسته‌ایم.وقتی افراد مبتلا به تروما با تصاویر، اصوات یا افکاری مرتبط با رویدادی خاص روبه رو می‌شوند آمیگدال با هشداردهی واکنش نشان می‌دهد: فعال‌سازی این مرکز ترس موجب تحریک پی‌درپی هورمون‌های استرس و تکانه‌های عصبی می‌شود و آن‌ها نیز فشارخون، ضربان قلب و جذب اکسیژن را افزایش می‌دهند و بدن را آماده جنگ یا گریز می‌کنند. 
  • (۲) تغییر رنگ در ناحیه‌ی بروکا (ناحیه‌ای در لوب پیشانی نیم‌کره چپ مغز)  غیرمنتظره‌ترین یافته‌ی ما بود. یکی از مراکز گفتار مغز که اغلب در بیماران مبتلا به سکته‌ی مغزی، به دلیل قطع جریان خون به آن ناحیه، دچار آسیب می‌شود. بدون ناحیه‌ی بروکا سالم نمی‌توانید افکار و احساسات خود را به زبان بیاورید. اسکن‌های نشان می‌داد که با شروع فلش‌بک ناحیه‌ی بروکا خاموش می‌شود.

    همه‌ی تروماها پیش‌کلامی هستند. (ترومایی که در اوایل کودکی و معمولا پیش از رشدزبانی کودک اتفاق می‌افتد.)

    چند مثال: قربانیان تجاوز و حوادث رانندگی در اتاق‌های اورژانس ساکت و بی‌حرکت می‌نشینند، عکس‌های سربازان جنگی مردانی با چشمان گودافتاده نشان می‌دهد که بی‌سروصدا به نقطه‌ای خالی زل زده‌اند.

    سازماندهی رویدادهای ترومایی در قالب شرحی منسجم، یعنی روایتی با آغاز و میانه و پایان کاری فوق‌العاده دشوار است.

  • (۳) برخلاف غیرفعال‌سازی ناحیه بروکا، ناحیه ۱۹ بوردمن که منطقه‌ای در قشربینایی است فعال بود. این ناحیه تصاویر را به محض اولین ورودشان به مغز ثبت می‌کند. فعال‌سازی این ناحیه از مغز مدت‌ها پس از رویداد ترومایی اصلی نشان می‌داد که گویا تروما در همان لحظه داشت رخ می‌داد.

  • (۴) اسکن‌های ما نشان می‌داد که (در زمان بروز فلش‌بک) تصاویر مرتبط با گذشته موجب فعال‌سازی نیم‌کره‌ی راست مغز و غیرفعال‌سازی نیم‌کره‌ی چپ می‌شوند. غیرفعال‌سازی نیم‌کره چپ به طور مستقیم بر توانایی ما در سازماندهی تجارب به توالی‌های منطقی و انتقال احساسات و برداشت‌های متغییرمان در قالب کلمات تاثیر می‌گذارد. بدون توالی‌بخشی قادر به شناسایی علت و معلول، درک تاثیرات بلندمدت کارها یا خلق طرح‌های منسجم برای آینده نیستیم.پس نیم‌کره‌ی راست افراد مبتلا به تروما نشان می‌دهد که گویا حادثه‌ی ترومایی همان لحظه در حال وقوع است. اما از آنجا که نیم‌کره چپ به درستی کار نمی‌کند متوجه نمی‌شوند که در حال بازآفرینی گذشته و تجربه‌ی دوباره آن هستند.

 

نیم‌کره راست نیم‌کره چپ
شهودی، هیجانی، بصری، فضایی و لامسه‌ای زبانی، منظم و تحلیلی
دربرگیرنده آهنگ کلام عهده‌دار مسئولیت سخن‌گفتن
انتقال پیام با حالات چهره، زبان بدن و با ایجاد صدای عشق و غم (با آواز، فحاشی یا ادادرآوردن)
حاوی ارتباطات غیر کلامی مادر و نوزاد
این نیم‌کره زودتر در رحم مادر تشکیل می‌شود.

زمانی می‌‌فهمیم نیم‌کره چپ فعال شده که کودک رفته رفته زبان را می‌فهمد و نحوه‌ی سخن‌گفتن را می‌آموزد.
ذخیره‌ی خاطرات مربوط به صوت، لمس و بو و هیجانات برانگیخته‌شده از آن‌ها
واکنش نشان دادن خودکار به صداها، حالات چهره و ایماو‌اشاره‌ها و مکان‌هایی با ردی از گذشته

یادآوری واقعیات، آمار و زبان

کمک‌گرفتن برای شرح تجربیات خود و به نظم در آوردن آن‌ها
به ما یادآوری می‌کند که «حس حقیقتی شهودی دارد. دربردارنده‌ی ناحیه بروکا و ورنیکه

 

  • (۵) افراد در حالت عادی با افزایش موقتی در هورمون‌های استرس به تهدید واکنش نشان می‌دهند. با از بین رفتن تهدید بدن سطح این هورمون‌ها در خون کاهش یافته و بدن به حالت طبیعی باز می‌گردد. اما در افراد مبتلا به تروما سطح این هورمون‌ها دیرتر به حالت اولیه باز می‌گردد و در پاسخ به محرک‌های متوسط استرس‌زا به سرعت و به شکلی نامعقول افزایش می‌یابد. مشکلات حافظه و توجه، زودرنجی و اختلالات خواب جزء عوارض پنهانی افزایش مستمر هورمون‌های استرس هستند. (یکی از این هورمون‌ها آدرنالین است.)

  • (۶) پاسخ دیگری که فرد ممکن است به تهدید نشان دهد و با دستگاه‌های اسکن قابل‌سنجش نیست «انکار» است. با اینکه فرد وانممود می‌کند که اتفاقی نیافتاده است اما مغز هیجانی به کار خود ادامه می‌دهد و همچنان هورمون‌های استرس ترشح می‌شوند. 

 

۴) مغز منطقی اساسا قادر نیست که مغز هیجانی را از واقعیت خود منصرف کند

با اینکه به توصیه‌ی روانشناسی و روان‌درمانی حرف‌زدن از احساسات می‌تواند راهی برای رفع این احساسات باشد اما همان‌طور که دیدیم تجربه‌ی ترومایی خودش سد راه این کار می‌شود. فرقی نمی‌کند چقدر درک و بینش به دست آورده‌ایم، مغز منطقی اساسا قادر نیست که مغز هیجانی را از واقعیت خود منصرف کند.

تصویربرداری‌ها به ما نشان داد که ترس این افراد تا چه حد استمرار دارد و جنبه‌های متعدد زندگی تا چه حد ممکن است آن را تحریک کند. افراد ترومایی تجربه‌شان را در جریان مستمر زندگی خود ادغام نکرده بودند و همچنان به «آنجا» ماندن ادامه دادند و نفهمیدند که چطور «اینجا» باشند.

 


این نوشته در نتیجه خلاصه‌سازی فصل سوم کتاب «بدن فراموش نمی‌کند» نوشته‌ی «بسل‌ون‌در‌کولک» شکل گرفته است.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

دسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

  1. بالاخره فهمیدم این «فوف»از کجا اومده.دیگه برم با ذهن اروم بخوابم مرسی😂🧘🏻‍♀️

  2. امیدوارم با انتخابی‌شدن چنین دروسی «دانش خانواده، دفاع‌مقدس، اندیشه 1و2 و ...» نفس راحتی از دست این اساتید بکشیم.

  3. زاویه دید باحالی به ازدواج بود.خوشم‌اومد.دست‌خوش