بغلبهبغل
لبالب
شانهبهشانه
گوشاگوش
پهلوبهپهلو
قدم به قدم
آسمان به آسمان
نهادیه میشود عادتِ همراهی با تو.
ریشهدار میشوی.
پیالهبهپیاله من را بهتر میفهمی.
بعد از مدتی همکاسه میشویم.
هر چیزی که با چاشنیِ نگاهت همراه باشد، سیرکننده است.
التیامبخش است و من را سبکبال میکند.
با طمانینه سخن میگویی.
با راز و نیاز
سخنانت از دنیای دیگری میآیند.
خارجی هستی یا من از خودم خارج شدهام.
اوکی توی یه نوشته ی دیگه گفته بودینش فهمیدم😁👍
4 دیدگاه روشن بغلبهبغل
وقتی دو نفر علاقه و شوق به شناخت و همراهی یکدیگر داشته باشند، این چنین سروده هایی هم گفته خواهد شد.
به نظرم این شعر حاصل یک تجربه دوتایی در زندگی شماست.
برخلاف ظاهر شعر، در حال دیدن دونفر دیگر که در سالن دانشگاه بغلدربغل در حال راهرفتن بودن ایده چنین شعری جاری شد.
چه قشنگ:))
آدم بغلی که باشی، شعر بغلی هم میگویی. نمیدانم نظر جان بالبی در این مورد چه خواهد بود!