toa heftiba hVl6w2pvMoA unsplash 970x400 - همچون نوزادی در گهواره

همچون نوزادی در گهواره

همچون نوزادی در گهواره می‌مانم.

تا سکوت پرده می‌دوزد.

خود را به آن کوک‌شل می‌کنم.

تا از خاموشی اطراف سر در برآورم.

در چنین لحظاتی که گم می‌شوم.

اتفاقات در هم برهم

 من را کنار خود می‌نشانند و  ورق می‌زنند.

دستانشان سرد است اما

نمی‌گذارند من ته‌نشین شوم.

دل کوچک،

غم بزرگ

توان فرسوده

جستجوی بی‌پایان

سماجت از سر حماقت

خود، من را ببخش

 از این تمکین

از این سکوت

از این بی‌احوالی‌ای که من را تاریک کرده است.

وقتی سخن می‌گویی .

کلماتت بر من سایه می‌کنند.

ساعت‌ها بر خاطرم می‌کوبند.

چشم‌هایت که بر من می‌تابند.

همچون باران خیسم می‌کند.

لبخندی که بی‌پاسخ می‌ماند حماقت است.

هنوز به تنگی ایام عادت نکرده‌ام.

همچون بادامِ تلخ است.

این توهمی که خیال مرا خرد کرده است:

توهم تو در کنار من.

3 دیدگاه روشن همچون نوزادی در گهواره

  • قسمت اول را هم دوست داشتم
    از ان مدل شعرهایی است که لایه زیرین هم دارد

  • این تکه انگار خود من را توصیف می کرد.

    دل کوچک،

    غم بزرگ

    توان فرسوده

    جستجوی بی‌پایان

    سماجت از سر حماقت

    خود، من را ببخش

    از این تمکین

    از این سکوت

    از این بی‌احوالی‌ای که من را تاریک کرده است.

    • شعر زبان کودکی انسان است. نمی‌دانم این جمله از نظر تحلیل‌ رفتار متقابل چگونه ترجمه می‌شود اما این تنها جمله‌ای است که اخیرا در ذهنم بارها تکرار شده است.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

آخرین دیدگاه‌ها

  1. من عاشق تشبیه و استعاره‌ام. فکر کنم با آن‌ها پیمان همیشگی بسته‌ام. از آن پیمان‌های ناگسستنی. ظرفیتی که این دو…

  2. تا حدی که آب دهانت را مجبور می‌کنند، تا چانه‌ات یک نفس کلاغ‌پر برود چههه تشبیه باحالی بووود 😂😍😂

  3. بعضی از اشعار مولوی را با باید چند دور خواند، بالا آورد و دوباره قورت داد تا قابل هضم شوند.…