Bildagentur Zoonar GmbH 970x400 - موسِ درون من

موسِ درون من

کیهان خانجانی در مصاحبه با شاهین می‌گفت: «نور بتابونید به قسمت‌هایی که از قبل نورتابونیده نشده. به قسمتایی از خودتون یا فرهنگمون که دیده نشده یا کمتر دیده شده.» به همین رسم، تصمیم گرفتم به قسمت تنبل وجودم نور بتابانم.

چندی است که احساس می‌کنم وارفته‌ام. مثل بستنی که در حال آب‌شدن است می‌مانم. هر چه ورزش و نرمش هم می‌‌کنم جواب نمی‌دهد. چیزی از درون خراب است. احساس می‌کنم که در بدن یک موس (moose) پشمالو را در من جای داده‌اند. به روایتی مشابه آنچه در مسخ کافکا اتفاق می‌افتد اما به جای موجود کوچکی چون سوسک، حیوانی درشت و قوی‌هیکل چون موس را جایگزین کنید.

خب چرا موس؟ موس توانایی در خوردن مقادیر زیادی از برگ‌های گیاهان دارد. معده‌اش همچون گاو چهارقسمتی و علاقه به زندگی مجردی دارد. دوست دارد به تنهایی زندگی کند. کلا موجود اهل دلی است. هر کجا که عشقش بکشد پا می‌کشد، علف و برگ می‌خورد، شنا می‌کند و اگر نیاز بود نیز با شاخ‌هایش از خود دفاع می‌کند.(درست است که من شاخ ندارم اما گاهی کلامم نقش شاخ‌هایم را بازی می‌کنند.)

موس درون من پریشان است. از طرفی به خانه‌نشینی و ادامه‌دادن مطالعات و نوشتار در اتاق علاقه‌مند است و از طرف دیگر به برقراری روابط اجتماعی و حضور در اجتماعات گوناگون. نوشتن را دوست دارد چون او را به خواندن بیشتر وا می‌دارد. نوشتن برای او به حکم چالش سطل یخ عمل می‌کند. چنان به پریز می‌کوباندش که از صندلی روزمرگی درجا بالا بپرد. 

از زبانِ دراز موس درون من:

زندگی در دنیای حیوانیت با ناهمواری‌های بسیاری همراهه که چاکراه‌های جناب عالی را بی‌نصیب نمیذاره. خدا بیامرزه پدر این داورین رو که خیلی حالیش می‌شد، حیف که عمرش قد نداد بیشتر حیوانیت را به این و اون وصل کنه. اما همون قدر که عمر کرد فهمیده بود که: «زندگی پر از مزاحمه. و قرار ناسازگار هم باشه.»

درد دور از جون از هر جوونی باشه اما زندگی بعضی مواقع خیلی بد، همه چیزو به هم می‌کوبونه. قرار بود فقط ناسازگار باشه اما رفتاراش اصلا به شیکی این کلمه نمیخوره. والا قرار بود که همه چیز دست خود ما باشه. یعنی یه جورایی خودمون تصمیم بگیریم که چقدر خامه و عسل برای صبحونه نیاز داریم. اما به خودمون اومدیم دیدیدم هیچی نمونده، سفره خالیه و ما موندیم با یک شکم ارواح‌گرفته. 

یعنی چند هزار تمدن حیوانی همش به چخ رفته. این همه کوبیدیم که به اینجا برسیم حالا که رسیدیم می‌بینیم که هیچ خبری که نیست هیچ، همچی قراره سخت‌تر هم بشه. نگم براتون که دپرس میشین. به قول مادرم: «توکل کن. همه چیز درست میشه.»

با همه‌ی صافکاری‌های زندگی، هنوزه که هنوزه خیلی چیزها برام درس نشده. اما اینجا آن‌ها را می‌نویسم تا حک بشه و یادم نره. 

  • ارتباط عمیقش خوبه تا موقعی که لیز خوردی بتونه جمعت کنه.
  • همش که دونفره جواب نمیده. جمع هم خوبه.
  • هر روز بنویس نفهم تا کمی بیشتر از دیروز از خودت فهم کنی. (یعنی خودت را بهتر بفهمی)
  • برای شکل دهی عادت‌های تازه تلاش کن. مثلا هر روز صبح را با جفتک‎‌پرانی آغاز کن. کسی جلوت را نگرفته که، مهم عادت‌سازیه. 
  • موزیخ (موسیقی) گوش کن. دوای هر دردیه لامصب. (البته نه هر دردی قطعا)
  • برنامه فردات را شب قبلش بنویس.
  • هر از چند گاهی صدای گوش‌خراشت را ضبط کن. مخصوصا اگر ایده پیده‌ای به مخت رسید. (البته که بعید میدونم.)
  • آب زیاد بخور. هر نیم ساعت یک قُلُپ.
  • از فضای مجازی تا جای ممکن دوری کن و آدم‌هارو فیس تو فیس (face to face) زیارت کن. 
  • نامه نوشتن خوبه. نامه بنویس و برای دوستات هم بنویس. در نامه نویسی خیلی چیزا روشن میشه.
  • حداقل روزی سه بار مسواک کن نسناس.
  • بعد از ناهار، قیلوله فراموش نشه.
  • اگه میبینی دست به فرارت خوبه، ضرب‌العجل برای کارات تعیین کن.
  • یه فایل انگلیسی هر روز بزار رو شاخت.
  • برای خوندن کتاب وقت بدزد.
  • اگر زمان از دستت درمیره، ۱۵ دیقه ۱۵ دیقه تو مشتت داشته باشش با تایمر گرفتن. هر ساعت را با چهار تیک پر کن تا پشتت را برای فعالیت گرم نگه دارن.
  • قدر چیزایی که داری را بدون.

4 دیدگاه روشن موسِ درون من

  • من در مواقع تنبلی جمله ای به خودم گوشزد می کنم که مثل سنگ روی یخ شدن در برابر خودم است.
    «ببین تو نمیخوای این کار رو انجام بدی. اگر واقعن میخواستی انجامش میدادی و این همه بهونه نمی آوردی.»
    با اینکه قرار نیست در همه جا جواب دهد اما بی تاثیر هم نیست.
    البته داستان از این جا شروع شد که روزی مادرم بهم گفت:«تو اگر واقعا چیزی را بخواهی، برای آن تلاش می‌کنی.» حتی شواهدی هم از کودکی اینجانب ارائه کردند. 🙂

    • امیدوارم بتونم زودتر بروم سراغ کتاب نشر گمان در باب تنبلی. این کامنت من رو شارژ کرد.

  • ارتباطی که بین خوانده ها و شنیده هایت با زندگی روزمره برقرار می کنی همچنان مرا به وجد می آورد.
    مانند جمله ای که نقل کردی و با ذهن مصداق یابت به دنبال مثال های آن در زندگی روزمره ات گشتی.
    راستی این موس درونت هم شیس خوبیه ها. بیشتر بهش بگو برامون نسخه بپیچه. البته زیادم موس نیست. اگه بود به این ایده هایی که گفته نمی رسید.
    و اما …
    مگه خواب بعد از ناهار توصیه میشه؟ بهتر نیست خواب قیلوله ات را قبل از صرف ناهار انجام بدی؟ چون یک سری اختلات در هضم و جذب غذا ایجاد میشه. فکر کنم تا دو سه ساعت بعد از ناهار که اصلا نباید دراز کشید و خوابید…
    انقدر کلمه قیلوله را در نوشته هایت تکرار کردی که معادل انگلیسی اش را هم یافتم.
    Siesta: a rest or sleep taken after lunch, especially in hot countries
    (حالا نیای بگی که در تعریف انگلیسی هم بعد از ناهاره. مهم تحقیقات علمی است نه این تعریف ها:))

    • نمی‌دونم والا من بعد از ناهار خوابم میگیره. قبل از ناهار که با شکم گرسنه نمی‌تونم بخوابم. هر تحقیقی که از قانون ابطال‌پذیری تبعیت نمیکنه به نظر من مشکل داره.
      واقعیتش من به هر تحقیقی نمی‌تونم اطمینان کنم. بعضی چیزها منطق شخصی میطلبه.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

دسته‌ها

آخرین دیدگاه‌ها

  1. بالاخره فهمیدم این «فوف»از کجا اومده.دیگه برم با ذهن اروم بخوابم مرسی😂🧘🏻‍♀️

  2. امیدوارم با انتخابی‌شدن چنین دروسی «دانش خانواده، دفاع‌مقدس، اندیشه 1و2 و ...» نفس راحتی از دست این اساتید بکشیم.

  3. زاویه دید باحالی به ازدواج بود.خوشم‌اومد.دست‌خوش