HUSH 19 970x400 - نیازهای انسان - بخش اول: ناکامی خود را به شکل رفتارهای سازشی غیرعقلانی نشان می‌دهد

نیازهای انسان – بخش اول: ناکامی خود را به شکل رفتارهای سازشی غیرعقلانی نشان می‌دهد

در این نوشته رفتار را به وسیله‌ی فاکتورهای اساسی که در شکل‌گیری آن نقش دارند تعریف می‌کنیم.

 

۱- رفتار به طور اساسی هدف‌مدار است. (goal-oriented)

با اینکه رفتار ما اغلب با میل رسیدن به هدفی خاص برانگیخته می‌شود اما شخص بر آن واقف نیست.

دلیل این عدم آگاهی به نیمه‌آگاه‌بودن سائق‌هایی (drive) که الگوهای رفتاری فردی را تشکیل می‌دهند برمی‌گردد.

فروید از اولین کسانی بود که به اهمیت انگیزش نیمه‌آگاه اشاره کرد. او باور داشت که مردم از چیزهایی که می‌خواهند آگاه نیستند و به همین دلیل بسیاری از رفتارهای آن‌ها تحت‌تاثیر نیازها یا انگیزه‌های نیمه‌آگاه قرار می‌گیرد.

او با بیان تمثیلی خود انگیزه‌ی اغلب مردم و ساختار یک توده‌ی یخ شناور  را مقایسه می‌کند: «بخش مهمی از انگیزش انسان زیر سطح آگاهی رخ می‌دهد که برای خود فرد همیشه معلوم نیست.»

دلیل این عدم‌آگاهی می‌تواند به عدم کوشش مردم برای دست‌یابی به درون‌بینی شخصی (self-insight) نیز مرتبط باشد.

 

۲- واحد اصلی رفتار فعالیت است. (action)

به تعبیری هر رفتاری سلسله‌ای از فعالیت‌ها است.

از آنجا که ما در جایگاه انسان همواره چیزی را انجام می‌دهیم این امر سوالات مهمی را برمی‌انگیزد:
«چرا فرد به یک فعالیت و نه به فعالیت دیگر می‌پردازد؟ و چرا فعالیتش را تغییر می‌دهد؟»

برای شناخت و پیش‌بینی رفتار نیاز است تا از انگیزه‌ها یا نیازهای مردم آگاه باشیم.

 

۳- انگیزه‌ها چراهای رفتار هستند.

انسان‌ها نه تنها از لحاظ توانایی انجام دادن کار بلکه از جنبه انگیزش نیز با یکدیگر تفاوت دارند.
(انگیزش: میل یا اراده‌ی انجام دادن کار)

انگیزه‌ها و نیازها را در اینجا به طور مترادف به کار برده‌ایم. 

انگیزه‌ها دلیل اصلی عمل به شمار می‌روند، موجب آغاز و ادامه‌ی فعالیت می‌شوند و جهت کلی رفتار فرد را معین می‌کنند.

(نیاز در اینجا به معنی چیزی در درون فرد است که او را به عمل وادار می‌کند، نه هیچ نوع خواست آنی چیزی)

 

۴- از «هدف‌ها» به عنوان مشوق یا محرک یاد می‌شود.

هدف‌ها بیرون فرد قرار دارند و از آن‌ها به عنوان پاداش‌های موردانتظار که انگیزه را به سمت خود جلب می‌کند، یاد می‌شود. (منظور از پاداش هر پاداشی است: مالی، کلامی و …..)

روانشناسان هدف‌ها را معمولا «مشوق» (incentive) یا «محرک» (stimulus) می‌نامند.

 

۵- قوی‌ترین انگیزه رفتار را تعیین می‌کند.

انگیزه‌ها دلایل اساسی رفتار به شمار می‌روند. هر فردی صدها نیاز دارد و همگی در شکل دادن رفتار او رقابت می‌کنند. قوی‌ترین آن‌ها رفتار او را شکل می‌دهند.

 

۶- یک انگیزه اگر ارضا شود یا در راه ارضا با مانعی روبه‌رو شود نیرویش کاهش می‎‌یابد.

به گفته ابراهام مزلو (Abraham Maslow): «وقتی نیازی ارضا شود دیگر انگیزنده‌ی رفتار به حساب نمی‌آید.»

گاهی بر اثر مواجه شدن با مانع برای ارضای نیاز، علاوه بر کاهش نیروی نیاز، ممکن است فرد دست به رفتار سازشی بزند. (coping behavior) فرد به وسیله‌ی این  رفتار در تلاش است تا مشکل مانع را به وسیله کوشش و خطا حل کند.

اگر فرد در جهتی به کوشش خود ادامه دهد که در آن موفقیتی نیست، ممکن است هدفش را جایگزین کند.

مثلا جوانی که به دلیل عدم قبولی در رشته پزشکی با قبول شدن در رشته زیست‌شناسی ممکن است رضایت خود را حاصل کند.

 

۷- رفتارهای سازشی ممکن است شکل غیرعقلانی به خود بگیرند.

رفتار سازشی ممکن است در ابتدا ممکن است کاملا عقلانی باشد.

اما در صورتی که انگیزه‌ها با مانع مواجه شوند و رفتار سازشی عقلانی پیوسته ناموفق شود ممکن است که این وضعیت موجب بروز شکل‌های مختلف رفتار سازشی غیرعقلانی شود.

لئون فستینگر در نظریه خود «ناهماهنگی شناختی» (cognitive dissonance) این پدیده (یعنی رفتار سازشی غیرعقلانی) را تحلیل کرده است. 

او در نظریه‌ی خود به روابطی که بین ادراکات هر فرد درباره‌ی خودش یا محیطی که در آن زندگی می‌کند اشاره کرده است. 

اگر در نظر بگیریم که در حالت عادی بین ادراکات هر فرد روابطی وجود دارد، این نوع ارتباطات به سه شکل خواهند بود.

نسبت ادارکات فرد:

  • (۱) عدم رابطه: دو ادراک نسبت به هم نامربوط تلقی می‌شوند.
  • (۲) هماهنگی: تایید یکی توسط دیگری
  • (۳) ناهماهنگی: در تعارض بودن ادارکات مرتبط با هم

در حالت سوم است که فرد تلاش می‌کند تا با تعدیل شناخت‌های ناموافق خود تنش و ناهماهنگی را کاهش دهد که می‌توان گفت فرد به این وسیله دست به رفتاری سازشی زده است.

مثال) شخصی که به ماهیگری رفته است، با این وجود که تمام روز را صرف کرده است و چیزی صید نکرده، به خوبی و لطافت آب و هوا اشاره می‌کند. فرد ماهی صید نکرده بلکه وقت خود را نیز تلف کرده است اما با تعریف‌کردن از آب و هوا سعی دارد که از احساس بد ناکامی بکاهد و بر اینکه آب و هوا بر حال خوب اثر گذاشته است تاکید کند.

 

۸- ناکامی «بی‌نتیجه‌شدن تلاش در راه کسب هدف یا مواجه‌شدن تلاش با مانع» است. 

ناکامی (Frustration) بر حسب وضعیت فرد تعریف‌شدنی است نه محیط خارجی. برای مثال ممکن است فرد توسط یک مانع خیالی ناکام شود ولی در مقابل یک مانع واقعی دچار ناکامی نشود.

رفتار سازشی عقلانی می‌تواند به گزینش هدف جانشین یا کاهش نیروی نیاز بیانجامد. اما وقتی ممانعت از کسب هدف ادامه می‌یابد و ناکامی شکل می‌گیرد، ممکن است رفتار غیرعقلانی به اشکال گوناگونی بروز کند: پرخاشگری، دلیل‌تراشی، بازگشت، تثبیت و تسلیم

 

۹- ناکامی خود را شکل رفتارهای سازشی غیرعقلانی نشان می‌دهد.

✔️ پرخاشگری یک رفتار سازشی غیرعقلانی برای کاهش فشار روانی حاصل از ناکامی است.

ناکامی ممکن است به حدی افزایش یابد که فرد «پرخاشگری» را در موقعیت‌های مختلف پیش بگیرد. پرخاشگری(aggression) می‌تواند به خصومت و خشونت منجر شود.

فرد اگر بتواند خشم خود را متوجه شخص یا چیزی خواهد کرد که سبب ناکامی اوست. اما به دلیل اینکه در اغلب اوقات فرد نمی‌تواند علت ناکامی خود را به طور مستقیم مورد حمله قرار دهد، از شخص یا چیز جایگزینی بهره می‌برد.

نورمان مایر (Norman Maier) اشاره می‌کند که «پرخاشگری فقط یکی از روش‌های واکنش به ناکامی است.»

✔️ دلیل‌تراشی یعنی بهانه‌سازی (rationalization)

فرد به خاطر ناتوانی خود در تحقق هدفی دیگری را سرزنش می‌کند.

✔️ برگشت (واپس‌روی) یعنی متناسب با سن خود عمل‌نکردن. (regression)

افراد ناکام تمایل دارند که از تلاش در حل سازنده مشکل خود سر باز زنند و به رفتاری ابتدایی و کودکانه برگشت کنند.

برای مثال شخصی که نمی‌تواند اتومبیل خود را روشن کند و شروع به لگدزدن به آن می‌کند.

✔️ تثبیت (fixation) یعنی تکرار الگوی رفتاری خاصی با اینکه فرد به تجربه می‌داند این رفتار نمی‌تواند مشکلی را حل کند.

تحقیقات نورمان مایر نشان داده است که: امکان دارد عادت را با «تنبیه بیش از حد» به تثبیت تغییر بدهیم. این پدیده در کودکانی مشاهده می‌شود که پس از تنبیه شدید به رفتار قابل‌ایراد خودکورانه ادامه می‌دهند. 

پس «مایر» نتیجه می‌گیرد: «تنبیه دو نوع تاثیر بر رفتار می‌گذارد: یا رفتار نامطلوب را از بین می‌برد یا به تثبیت آن و نیز سایر عوارض ناکامی منجر می‌شود.»

عوارض متداول تثبیت در مدیریت: ناتوانی در پذیرفتن تغییر، اجتناب کورکورانه در مقابل پذیرش حقایق تازه

✔️ تسلیم (resignation) (بی‌اعتنایی) یعنی فرد پس از ناکامی طولانی، امید خود را از دست می‌دهد و تصمیم به کناره‌گیری از واقعیت و منشا ناکامی خود می‌گیرد.

برای مثال افراد در مشاغل کسل‌کننده و دارای روتین، تسلیم این واقعیت می‌شوند که در محیط کارشان چندان امیدی به پیشرفت نیست.

 

۱۰- اگر نیروی یک نیاز موجود به حدی افزایش یابد که به صورت انگیزه‌ای پرتوان درآید می‌تواند رفتار را تغییر دهد.

فرد در هر زمانی نیازهای گوناگونی دارد. ممکن است فرد گرسنه، تشنه و خسته باشد اما قوی‌ترین نیاز مشخص خواهد کرد که فرد کدام رفتار را در حال حاضر پی ‌بگیرد. اگر نیروی یک نیاز موجود به حدی افزایش یابد که به صورت انگیزه‌ای پرتوان درآید می‌تواند رفتار را تغییر دهد.

نیروی برخی از نیازها معمولا به پیروی از یک الگوی چرخشی بروز می‌کند.

مثال) نیاز به غذا که گرایش به برگشت دارد. 

سرعت این الگو را می‌توان با تغییر محیط افزایش یا کاهش داد.
مثلاً ممکن است نیاز به غذا در یک فرد از نیروی زیادی برخوردار نباشد ولی با تغییر محیط، حواس وی در معرض جلوه یا بوی خوش غذای وسوسه‌کننده‌ای قرار گیرد و میل به خوردن در او افزایش یابد.

 


این مطلب در نتیجه خلاصه‌سازی بخشی از فصل دوم کتاب «مبانی‌ رفتار سازمانی نوشته‌ی کنت بلانچارد و پال هرسی» شکل گرفته است.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.

فوتر سایت

سایدبار کشویی

آخرین دیدگاه‌ها