جمله ها را باید در لحظه، همان حال که به صحنه ذهن پا میگذارند، بر صفحه کوباند. چون راهی جز این نیست. این فضای مجازی و نوتیفیکشینهای گوناگون شدهاند مانع. شدهاند سدی بر راه تفکر من. البته که تا جای ممکن به همهشان حکم خفقان دادهام، اما دلم به صدور این حکم برای تعدادی خیلی اندک راضی نمیشود. همان ستارهدارها. همانهایی که گوشهای اختصاصی از قلبم را به خود اختصاص دادهاند.
از این که بگذریم، دوست دارم روزی برسد که به وحدت رسانهای برسم. مجبور نباشم از تلگرام، واتساپ، اسکایپ، گوگل چت و… به طور همزمان استفاده کنم. روزی برسد که همگان از منابعِ لایزالِ تحتِ وب بهرهمند شویم. بی آلایش و بدون نیاز به نصب اپلیکیشن، هر آنچه نیاز است در مرورگر ما (browser) به جریان در بیاید. کروم (chrome) بشود سردسته ما و گوگل (Google) از اهالی ستارهدارش باشد.
پس باید همچون سعدی، فیالمجلس در فراق آن روز، صبورانه در گوشهای هجران گزینم تا بلکه نوبت وصال ما نیز فرا رسد.
چه خوش است در فراقی همه عمر صبر کردن
به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی
سعدی غزل ۵۹۳
2 دیدگاه روشن جملهکوبان
اگر در زمان هجران گزینی ات، همراهی خواستی. من را خبر کن…
شهریار. غزل ۹
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
بسیار زیبا خانم آیدا. مشتاق کامنتهای ادامه دار شما دوست عزیز هستم. نوشتههای شما خیلی انرژی بخشند.