از زندگی چه میخواهم
دیروز یکی از دوستان از من پرسید: «سعید، از زندگیت چی میخوای؟ میخوای درآینده چه کار کنی؟» گفتم: «یادت میاد برای ارائه «کارتیمی» مرتبط با درس «روانشناسی صنعتی سازمانی» به نقش «متخصص» اشاره کردم؟»
او: «آره، خب؟»
من: «من میخوام یه متخصص باشم که دستی بر نوشتن دارد و کلامی گویا برای راندن. اگر چنین بشود در مسیر قرار گرفتهام.»
به مهلت انتخاب واحد این ترم که رسیدیم، به دوستم گفتم: «ببین من میخوام این ترم واحد کمتر بگیرم. با این درسا نه به مطالعه کتابا میرسم و نه به نوشتن، درستوحسابی.»
اما دستبردارم نشد. شاید هم من دستبردارش نشدم. نمیدانم. بالاخره هر طوری بود. به لطف همراهی او حداقل چهار ترم را کامل برداشتهام. خدا میداند ترم بعدی چه خواهد شد. راستش را بخواهید از سرعت بالا و اینکه کتابها را نصفهنیمه رها کنم تنفر دارم. چون فرصت تفهیم و عمقسازی مطالب را از دست میدهم. همین را به دوستم گفتم. در جواب به من گفت: «خیلی کمالگرایی. لیسانست را تموم کن که خیالت راحت شه. بعد هر کاری خواستی بکن.»
اما همان طور که او میداند، من به این آسانیها چیزها در کتم نمیروند. نه اینکه نخواهم چنین شود، بلکه عاملی درونی نمیگذارد.
من باید چه کنم
منظورم از این جمله، لیست کارهایی است که در تلاش برای انجام دادن آنها هستم یا آرزومندم که فرصتشان محقق شود. خب حداقل چندتا کار را باید انجام دهم:
– در دوره «نویسندگی خلاق شاهین کلانتری» شرکت کنم. (در تابستان البته)
– اگر شاهین دورهای با عنوان «کپیراتینگ» برگزار کرد، حتما شرکت کنم. (دلیلش را ذکر خواهم کرد؟»
– کتابهایی را که نصفه نیمه خواندهام کامل کنم و درباره آنها در وبسایتم بنویسم.
– بخشی در مورد «فروید و روانکاوی» در وبسایتم داشته باشم و درمورد او بخوانم و بنویسم.
– دوست دارم وبسایتم بخشی به نام «دفترچه یادداشت» داشته باشد، اما به جای آن در keep note با عنوان هر روز مطلبی را مینویسم. اما امیدوارم این بخش از وبسایتم زودتر آماده شود.
– باید بخشی از مطالب روزانهام را به گزارش در مورد هدف اصلیام، «نوشتن مقاله آکادمیک و جستار شخصی» اختصاص بدهم.
– به فرمول معجزه شاهین بیشتر عمل کنم و خودم را به آن عادت دهم: «فرمول معجزه= یک ساعت نوشتن+نیم ساعت پیاده روی»
– بخشی از روزانهنویسیام را به نوشتن در مورد احساسات برای سلامتی اختصاص دهم.
– برای نوشتن به استفاده از نردبان نویسندگی پایبند باشم و به یک نوع نوشتار اکتفا نکنم. تا وقتی منو باز است چرا تنها به چند مورد تکراری اکتفا کنم: «منو رستوران نویسندگی»
– نوشتن داستانهای روزمره و اندیشیدن در مورد شخصیتها + ساختن شخصیتی که با من هممسیر و همدغدغه است.
– میخواهم با سرمشق نمودن «ویلیام جیمز» درسگفتارهایی روانشناختی تدوین کنم که به من هم در مسیر شفافنویسی و هم پیگیری آن موضوع در یادگیری کمک کند.
– در این زمینهها مطالعه کنم: روانشناسی یادگیری، مدیریت توجه و مدیریت زمان
– به کتابهای بهمن فرسی و نجف دریابندری بیشتر توجه کنم.
– در مورد فیلمهایی میبینم و کتابهایی که میخوانم بیشتر بنویسم.
– به کلاسیکخوانی برگردم: داستایوفسکی، تولستوی و …
– چالش «صد داستان رنگارنگ» و «صد داستان با چخوف» را به پایان برسانم.
– …
امروز صبح بر من چه گذشت
صبح را با ۲۰ دقیقه دویدن نرم آغاز کردم و سپس به نرمش پرداختم. یک آغاز رویایی نیازمند چنین پایانی نیز هست. در وقت اضافهای که موقع صبحانه دزدیدم، سری به تلگرام شاهین زدم که چند وقتی میشد سراغش نرفته بودم. شاهین دوره «کپیراتینگ» را هوا کرده بود. چند وقتی بود که منتظر این دوره بودم. باورتان نمیشود اگر بگویم تا هفته پیش تعریف درستی از این عبارت نمیدانستم. علاقه به شناخت این واژه با سر زدن به وبسایتهای سحرمحمدقاسمی و پگاه جهانگیرنژاد شروع شد. در وصف این واژه باید بگویم که سحر و پگاه در اکثر نوشتههایشان به طور مستقیم یا غیرمستقیم به تاثیر مثبت آن اشاره کردهاند.
مفهوم این عبارت را در یکی از وبینارهای اهلنوشتن اخیر از زبان خود شاهین بیان میکنم:
به گفته او «کپیراتینگ» در یک عبارت به طور خلاصه یعنی: «نوشتن مطالب ترغیبکننده برای دعوتکردن به یک فعالیت.» او اشاره کرد که برای کسب درآمد از طریق نوشتن باید به چند نکته توجه کنیم: – یک رسانه شخصی داشته باشیم. و در ادامه با کمی تغییر صدای خود به طرز رساتری پرسشی را به گفتههای قبلی خویش افزود: «کپیراتینگ» چگونه به یک عاشقِ نوشتن کمک خواهد کرد؟ – بدین وسیله از نوشتن او محافظت شده و زمان بیشتری را میتواند صرف آن کند. |
از یکجا به بعد نوشتن دغدغهام شد
از «چه کنم تا آنچه را که میخواهم دریابم» گفتم تا به موضوع مهمتری اشاره کنم: «یادگیری» آنچه در جملات آتی ذهن شما را در آغوش خواهد گرفت، مسیری است که در«یادگرفتن» پیمودهام.
از کلاس هشتم احساس کردم که دیگر حافظهام کفاف اطلاعات را مانند گذشته نمیدهد. برای همین به دنبال روشهایی بودم که یادگیری را آسانتر و سریعتر کنند. درس موردعلاقهام «علوم» بود. به روش دانشمندان علوم تجربی، «مشاهده و تجربه» را بهترین وسیله برای یافتن جواب دیدم. لیستی از روزهای هفته آماده کردم و از تمام کارهایی که انجام میدادم به صورت ساعتی یادداشت برمیداشتم. این یادداشت برداری هنوز که هنوز است ادامه دارد.
چرا به نوشتن چنین گزارشی نیازمندیم؟
– تمرکز بیشتر حواس
– امکان بررسی دادههای جمعآوری شده و تحلیل آنها
– فراهم کردن امکان نگاه به گذشته
با نوشتن گزارش روزانه به چه نتایج شخصی رسیدهام؟
- نوشتن را با هدف یادگیری انجام بده. در غیر این صورت زمانگیر خواهد بود. (منظورم پرهیز از رونویسی است.) توجه داشته باش که بخشی از برنامهات را به «خلاصه نویسی» اختصاص دهی چون برای مرور سریع به تو کمک خواهند کرد.
- مشخص کردن زمان موردنیاز برای یادگیری هر مبحث به افزایش تمرکز و سرعت یادگیری منجر میشود.
- اگر افکار پراکندهای ذهنت را به هم ریخته است. آنها را به صورت فایل ضبط شده یا نوشتاری حفظ کن تا بعدا به آنها رسیدگی کنی و نگران از یادبردن آنها نباشی.
- برای کارهایی که میخواهی انجام دهی لیستی تهیه کن. اگر هر شب لیستی برای فردایت آماده کنی، فردا صبح کارت را راحتتر آغاز خواهی کرد.
- مکانی را برای مطالعه انتخاب کن که از وسایل الکترونیکی و اینترنت به دور باشد. البته تا جای ممکن.
- برای شروع مطالعه سخت نگیر. فقط کافی است که شروع کنی. در مسیر که قرار گرفتی، ادامه خواهی داد.
- میتوانی از Pomodoro استفاده کنی. اما تذکر بدهم که استفاده از آن به طور وسواسی موجب اتلاف زمان میشود.
- برای هر فعالیت، زمانی بیش از ۵۰ تا حداکثر ۶۰ دقیقه در نظر نگیر. بیش از این بهرهوری و کارآیی یادگیری افت شدیدی خواهد داشت.
- پیادهروی و نرمش روزانه ارتباط مستقیمی با یادگیری دارند.
- از هایلایتهای رنگارنگ و لوازم التحریر تجملی دوری کن. سادگی، انتخاب آسانتر را برای ما ممکن میکند. در این صورت در زمان مطالعه زمان و تمرکز شما، هزینه انتخاب نخواهد شد.
- طرز نشستن و رعایت حالت s مانند ستون فقرات منجر به خستگی کمتر هنگام مطالعه میشود. در این حالت قادر به مطالعه بیشتر خواهید بود.
…
فکر کنم تا اینجا به مهمترین موارد اشاره کرده باشم. این مطلب را تحت نوشتهای جداگانه ادامه خواهم داد.
تا پیش از آشنا شدن با خطاهای شناختی و بحث استریوتایپها در رشته روانشناسی، فکر میکردم که یادگیری فقط نیازمند تکنیکهای گوناگون و ذهنیتی ساختاریافته است. اما باید عرض کنم که ذهنیت شما در رابطه با یادگیری و در ارتباط با پرسش “چرایی این امر” نقش مهمتری در چگونگی کیفیت یادگیری بازی میکند.
تا مدتها برایم سوال بود که انسانها چگونه به مدلسازی از دنیای اطرافشان میپردازند. جرقه چنین اندیشهای برای اولین بار هنگام روبهرو شدن با مسائل فیزیک دبیرستان در من شکل گرفت. در همان درسهای اول کلاس دهم با مدلسازی آشنا شده بودیم اما من هنوز از مفهوم علمی آن تصوری نداشتم.
تا اینکه در متمم با سری درسگفتار «مدل ذهنی» روبهرو شدم. به نقل از متمم به اشاره به تعریفی از «مدل ذهنی» اشاره میکنم: «مدل ذهنی شکل سادهشدهای از جهان ماست. ما در قالب این شکل ساده، پدیدهها و مفاهیم و عواملی را که مهم میدانیم، به یکدیگر ربط میدهیم و تصمیم میگیریم که هر کدام چقدر روی یکدیگر تاثیر دارند.» چنین بحثهایی را بیشتر در زیرمجموعه «مدلذهنی» و «مهارتهای یادگیری» میتوانید مطالعه کنید. به فایل صوتی «مدل ذهنی و اهمیت شناخت آن» گوش کنید. این ترم در درس «متونروانشناسی» در بخش «حافظه» با دو اصطلاح حافظه بلندمدت و حافظه کوتاه مدت برخورد کردم. به نظر میآمد که از قبل آنها را میشناسم. اما دیشب در درس «مهارتهای یادگیری متمم، شماره ۳۱» با این دو اصطلاح دوباره رو در رو شدم. اشاره شده بود: «اینها فقط یک مدل هستند. فرضهایی که به شناخت بهتر ذهن و رفتارهای آن به ما کمک میکنند. بخش زیادی از آنچه در روانشناسی شناختی گفته میشود از جنس مدلسازی است. ادعای روانشناسی شناختی، یک مدل مفید است نه مدل درست.» |