میم: نظرت در مورد غذای بیرون چیه؟
سین: فکر کنم کلا خنثی. اما با این استثنا اگر توانایی آمادهکردن غذا با یک همراه را داشته باشم چرا که نه. دوتایی دست به عمل میشویم.
میم: منظورت از همراه چیه؟
سین: فکر کنم محوریت من در کارهای مختلف انجام ندادن آن ها به تنهایی باشد. کلا حس خوبی از فعالیتهایی که به تنهایی انجام میدهم، ندارم. البته که چارهای هم نیست به خیلی از چیزها هم به مرور زمان عادت کردم.
میم: یعنی پیتزای بیرون را دوست نداری؟
سین: چرا. ولی اگه بتونم از مشایعت عزیزی برای آمادهکردن آن بهرهمند شوم چرای باید پیتزای بیرون را بخورم.
میم که بعد از شنیدن کلمه «همراه» از زبان سین چشمهایش برق افتاده است میپرسد:
میم: چه چیزی در مورد یک همراه تو را میترساند؟
سین: از عادتکردن به آدمها میترسم.
میم: منظورت اینه که برایت تکراری شوند.
سین: نه. دقیقا برعکس. آنقدر شناختنشان برایم جذاب باشد که نتوانم نبودنشان را تحمل کنم.
میم: مگه میشه؟ همه آخر به هم عادت میکنند.
سین: فکر کنم تو کلمه «عادت» را به معنای «تکراریشدن» به کار میبری. اما منظور من از عادت «شوق ثابت به شناخت دیگری» است.
میم: بیشتر توضیح میدی؟
سین: به نظر من اگر فرد هر چند یکبار خودش را بهروزرسانی کند، هیچ وقت عادتکردن با معنایی که به کار بردی، رخ نخواهد داد. البته که اگر دو نفر برای احساسات یکدیگر ارزش قائل باشند.
با کمی مکث دوباره میپرسم
میم: به نظرت عادی است که آدم درباره آدمهایی که طرف مقابل با آنها در ارتباط است، کنجکاو باشد؟
سین: تا حدی فکر کنم عادی باشه.
میم: آخه دیدی که در فیلمها فرد برای شناختن فرد مقابل، فضاهای اجتماعی و آدمهایی را که با آنها در ارتباط بوده است را چک میکنند.
سین: به نظر من نباید یک انسان را فقط از نظر روابط انسانیاش ارزیابی کرد. چون شاید او آن فرد را از نظر طرحوارهای انتخاب کرده باشد و نه انتخاب هوشیار. همین که اسمش رو جذابیت طرحوارهای میذارن.
سکوت برای چند لحظهای بین میم و سین حکمفرمایی میکند.
میم: چه عاملی تو را جذب فردی خاص میکنه؟
سین: فکر کنم من محو صحبت کردن آدمها میشوم. نحوهی صحبت کردن و صداشون هست که منو جذب اونا میکنه. البته که عوامل دیگهای هم در کنار این مورد دخیل هستند.
میم: خب اگه پس یه نفر خوشصحبتتر پیدا کنی میری به سمت اون و تمایلت به قبلی فروکاهش پیدا میکنه.
سین: میدونی به نظر من هیچ کس نمیتونه جای کس دیگری را برای یک فرد در زندگی پر کند. افراد با نقشهای مختلفی وارد زندگی ما میشوند. وابسته به نقشی که بازی میکنند و تاثیری که میگذارند، ماندگاری آنها ارزش پیدا میکند. پس اگر نقشت را خوب را بازی کنی، فکر نکنم که باید نگران جایگزین شدن توسط دیگری باشی. به نظر من آنچه که در انتخاب و تمایزگذاری بین انسانها موثر است، میزان اثرگذاری آنها بر ما و مدت زمان گذراندن در کنار یکدیگر است.
11 دیدگاه روشن از عادتکردن به آدمها میترسم – سین و میم
بابا ماشالا به حافظهات😂 تموم دیالوگایی که توی چند هفته گفتیمو درجا ، با صراحت و خیلی قوی و قشنگ خلاصه کردی💆🏻♀️😎
کلا تعریفهایی که از کلمات داری برام جالبن. دوست دارم بیشتر در موردشون بدونم. حس میکنم کلی تفکر پشت سرشون هست.
عادت یعنی شوق ثابت به شناخت دیگری.
ما چقدر از یافتن یک تکه از خودمان ذوق زده میشویم چه برسد به شناخت دیگری.
البته من بیشتر شوق دارم تا افرادی که برایم مهم هستند را بشناسم. ناگفته نماند که شناخت انسان و بیولوژی آن نیز از این قاعده مستثنی نیست.
فکر کنم بارها اعلام کردم که یکی از افرادی که شوق ثابتی به شناختش دارم، تویی. 🙂
لطف داری. معادل انگلیسی با کمی تفاوت: be keen on sb
من هم نوشتن و فکرکردن در باب تعاریف را خیلی دوست دارم. مثل این است که مخت مثل قطار با موتور بخاراز بالای خودش بخار بالا بدهد.
با خوندن قسمت آخر یکی از ترس هایم تداعی شد: ترس از دست دادن دیگران.
گاهی وقت ها حس میکنم بیش از حد برای بعضی افراد ارزش قائلم یا انرژی میگذارم. شاید گاهی نیاز به شنیدن بعضی حرف ها از افراد باشیم هرچند به آنها آگاه باشیم. چون افراد ر طول زمان تغییر می کنند و مسلما نیاز داریم تا نظراتشان را درمورد خودمان تثبیت کنیم.
البته همه که مثل تو فکر نمی کنند. گاهی به راحتی با فرد دیگری جایگزین میشوی. البته به نظرم اگر رابطهای به صورت مداوم به روز نشود و فعالیت مشترکی بین افراد نباشد، به راحتی کمرنگ میشود. مسلما بعضی هاشون از بین نمیرن ولی مثل قبل هم نیستن. مثلا من با بعضی از دوستان نزدیکم هنوز در ارتباطم ولی نه مثل قبل. بیشتر هم به خاطر نداشتن فعالیت مشترکه.
«بدون فعالیت مشترک روابط کمرنگ میشوند.» به نظر میرسد که روابط به طور کلی برای تسهیل روان آدمی به منظور عملکرد و کارایی بهتر برای انسان اجتماعی تعبیه شدهاند و کلید در پریزماندن دائمی آنها فعالیت مشترک است.
«به نظر من اگر فرد هر چند یکبار خودش را بهروزرسانی کند، هیچ وقت عادتکردن با معنایی که به کار بردی، رخ نخواهد داد. البته که اگر دو نفر برای احساسات یکدیگر ارزش قائل باشند.»
این جمله تو شاید تا حدی پاسخی به خستگی زوج ها یا هر رابطه دیگه ای اشاره کنه. به نظرم میشه بیشتر راجع بهش فکر کرد، خوند و نوشت.
چون دوست داشتی از جملات یا پاراگراف هایی که دوست داریم خبر بدیم.
بگم که من این تیکه رو می نویسم و به دیوارم میچسبونم.
ممنون این روند را ادامه بده.
اگر در مورد جذابیت طرحوارهای مطلبی داری مرا هم مطلع میکنی؟
معادل انگلیسی جذابیت طرحوارهای schema chemistry هست.
Why am I attracted to the wrong kind of partner
Schema Chemistry 101: Uncovering the Hidden Reason Why Your Relationships don’t Work Out
Schema Chemistry: The Failure/Perfectionism Trap
Schema Chemistry: Why Do We Feel Attracted To People Similar To Us
فعلا فکر کنم منابع بالا برای شروع خوب باشد.